بحث در استدلال به طائفه اولی در اثبات ضرب و امثال ان از اصناف امربه معروف و واجب است. گفتیم استدلال بر این طائفه متوقف بر وجوهی است که چهار تای آن گفته شد
5. قیاس منصوص العله: دراین روایات علت آورده شدن حکم بر امر و نهی آورده شده ما به جهت علت تعدی می کنیم به مواردی مانند ضرب و... که واجد آن علت هستند.
روایت استقامت الفرائض کلها هینها و صعبها/
بحث سندی: این حدیث در تحف آمده که تمام روایات آن مرسل است و این سوال مطرح است که میتوان روایات تحف را حجت دانست یا خیر؟ راه حل اول آن است که برخی گفته اند که مرحوم بحرانی در مقدمه گفته است که این روایات همه سند داشته است و همه روات آن ثقه بوده اند و چون خوده او ثقه بوده اخبار او به ثقه بودن روات هم پذیرفته است
راه دیگر اینکه در بسیاری از موارد ایشان روایت را جزما به امام معصوم نسبت داده است و می شود جزء مرسلات جزمیه که ما آن را حجت می دانیم
راه دیگر شهادت صاحب کتاب به صدور از معصوم است.
بحث دلالی: در تعدی علاوه بر اینکه می دانیم در اینجا دلیل وجود دارد همانطور باید احراز کنیم که مانعی هم در کار نباشد و الا ممکن است مانع جلوی علت را گرفته نگذارد حکم در اینجا ثابت شود. مثل فرک اذن که ممکن است علت حکم اینجا هم باشد ولی مفاسدی را هم ممکن است به همراه داشته باشداین چیزی نیست که برای همه قرار داده شود باید به افرادی با ضوابطی داده شود که اگر اشکالی که پیش آمد به راحتی قابل پیگیری باشد و موجب اختلال در جامعه نشود؛ لذا نمی توانیم جزم پیدا کنیم که مزاحمی برای علت مذکور در روایات وجود نداشته باشد
6. ادعا شود - امر و نهی در روایات به معنای عرفی است و به معنای حمل الناس هم نباشد - ما فهمیدیم شارع مجموعا بالحکومه این موارد را هم از مصادیق امربه معروف و نهی از منکر می داند/ اما اشکال این است که لسان روایات لسان حکومت نیست

نتیجه: احتمال دوم موجب قوت وجوب تالیم بدنی است ولی این نکته که سپردن این سنخ امور به عامه ناس موجب هرج و مرج خواهد بود ممنجر به ایجاد اشکال در مساله خواهد شد به طور کلی مواردی که با استبعاد عرف مواجه است مانع انعقاد ظهور است. به عبارت دیگر شارع در بیان حکم در اینکه حکم مقید فهمیده شود به همین استبعاد عرفی اکتفا کرده است، لذا تمسک به این طائفه از این لحاظ مشکل می شود.

اما روایات طائفه ثانی ، در برخی از آنها دلالت بر ضرب دارد برخی دلالت بر جواز ید داریم برخی دلالت بر این دارد که بین ید و لسان ملازمه است و هرجا لسان جایزباشد ید هم جایز است.و برخی دیگر