گفته شد شهید صدر ورود را به پنج قسم تقسیم کرده است. مثال های قسم اول و دوم و سوم گذشت.
قسم چهارم ( ورود به لحاظ مرحله تنجز): مثلا امر به صلاه منوط به جعل وجوب ازاله یا فعلیت این امر نیست بلکه منوط به عدم تنجز است البته بنابر قول به عدم ترتب. به عبارت دیگر در موارد تزاحم بنابر اینکه قائل به ترتب نباشیم و ترتب را ممتنع بدانیم از این قبیل است. و حکم هر کدام از دو دلیل مقید به عدم وجود منافی آن حکم در مقام تنجز است. د راینجا اگر امر به ازاله نجاست در حق مکلف منجز باشد دیگر امر به نماز معنا ندارد البته اگر ترتب را ممتنع بدانیم. چرا که در این صورت امر به ضدین محقق می شود..
در اینجا با تنجز امر به ازاله حقیقتا موضوع دلیل وجوب صلاه برداشته می شود (ورود).
نکته: امر به مهم ( نماز) در مقام جعل و فعلیت مشکلی با امر به اهم (اهم) ندارد و در مرحله تنجز است که دلیل اهم موضوع دلیل مهم را از بین می برد.
قسم پنجم(ورود به لحاظ مرحله امتثال): مثال آن همان مثال بالا است فقط در صورت قائل شدن به مسئله ترتب می باشد.
کسانی که قائل به ترتب هستند بین دو دلیل وجوب نماز و ازاله نجاست از مسجد حتی در مرحله تنجز نیز تضادی نمی بینند. و قائلند که هر دو منجزند. ولی در مرحله امتثال یکی رافع موضوع دیگری است به این صورت که امر به مهم مقید به عدم امتثال امر به اهم است. و در صورت امتثال امر اهم، موضوعی برای دلیل امر مهم باقی نمی ماند و حقیقتا موضوع آن از بین می رود (ورود).
نکته: در رابطه با بحث ترتب مرحوم آخوند می فرمایند: اگر کسی ترتب را بتواند تصویر کند و آن را ممکن بداند، لا محاله واقع هم شده است و بحثی در وقوع آن نخواهد بود. تمام بحث در امکان ترتب است.