سید محسن منافی
2019/04/29, 08:18
8- لسان این روایات(وقتی که تعابیری مانند لم اقله و زخرف و باطل آمده است.)، آبی از تخصیص است. پس راهی غیر از چنین جمع هایی نداریم.
مرحوم آخوند در نتیجه، اطلاقات ادله ی تخییر را محکّم می دانند.
مرحوم آخوند وجوه دیگری برای قول به ترجیح می آورند که دو وجه را به تفصیل می آورند :
أ. اجماع قولی و عملی(سیره ی قطعیه) که مرحوم شیخ انصاری آن را نقل می کند . مرحوم آخوند این ادعای اجماع را موهون می دانند به این دلیل که شخصیتی مانند کلینی که قائل به تخییر شده است و در دیباجه ی کافی فرموده است: و لا نجد شيئا أوسع و لا أحوط من التخيير . پس التزام به اجماع وجهی ندارد. (ظاهراً مرحوم صدوق هم فتوا به تخییر داده اند: رَوَى مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ وَ نَسِيَ الرَّكْعَتَيْنِ حَتَّى طَافَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ ذَكَرَ قَالَ يُعْلِمُ ذَلِكَ الْمَكَانَ ثُمَّ يَعُودُ فَيُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى مَكَانِهِ. وَ قَدْ رُخِّصَ لَهُ أَنْ يُتِمَّ طَوَافَهُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَرْكَعُ خَلْفَ الْمَقَامِ، رَوَى ذَلِكَ- مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَبِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ أَخَذَ جَاز. )
مرحوم آخوند عبارت مرحوم کلینی را نقل به مضمون فرموده اند و عبارت کامل این است: و لا نجد شيئا أحوط و لا أوسع من ردّ علم ذلك كلّه إلى العالم عليه السّلام و قبول ما وسّع من الأمر فيه بقوله عليه السّلام: «بأيّما أخذتم من باب التسليم وسعكم». که لفّ و نشر مرتب است و در نظر ایشان قول به تخییر مطابق با احتیاط نیست.
بر فرض که صغرویاً این اجماع را بپذیریم، باز هم مشکل کبروی دارد؛ زیرا قطعاً اجماع تعبدی نیست.
مرحوم آخوند در نتیجه، اطلاقات ادله ی تخییر را محکّم می دانند.
مرحوم آخوند وجوه دیگری برای قول به ترجیح می آورند که دو وجه را به تفصیل می آورند :
أ. اجماع قولی و عملی(سیره ی قطعیه) که مرحوم شیخ انصاری آن را نقل می کند . مرحوم آخوند این ادعای اجماع را موهون می دانند به این دلیل که شخصیتی مانند کلینی که قائل به تخییر شده است و در دیباجه ی کافی فرموده است: و لا نجد شيئا أوسع و لا أحوط من التخيير . پس التزام به اجماع وجهی ندارد. (ظاهراً مرحوم صدوق هم فتوا به تخییر داده اند: رَوَى مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ وَ نَسِيَ الرَّكْعَتَيْنِ حَتَّى طَافَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ثُمَّ ذَكَرَ قَالَ يُعْلِمُ ذَلِكَ الْمَكَانَ ثُمَّ يَعُودُ فَيُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ يَعُودُ إِلَى مَكَانِهِ. وَ قَدْ رُخِّصَ لَهُ أَنْ يُتِمَّ طَوَافَهُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَرْكَعُ خَلْفَ الْمَقَامِ، رَوَى ذَلِكَ- مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَبِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ أَخَذَ جَاز. )
مرحوم آخوند عبارت مرحوم کلینی را نقل به مضمون فرموده اند و عبارت کامل این است: و لا نجد شيئا أحوط و لا أوسع من ردّ علم ذلك كلّه إلى العالم عليه السّلام و قبول ما وسّع من الأمر فيه بقوله عليه السّلام: «بأيّما أخذتم من باب التسليم وسعكم». که لفّ و نشر مرتب است و در نظر ایشان قول به تخییر مطابق با احتیاط نیست.
بر فرض که صغرویاً این اجماع را بپذیریم، باز هم مشکل کبروی دارد؛ زیرا قطعاً اجماع تعبدی نیست.