سید محسن منافی
2019/04/14, 08:17
هر سه اشکالی که در روایت قبل مطرح شد، در این روایت هم می آید. اشکال چهارمی هم وجود دارد که شهید صدر فرموده اند: مورد روایت این است که هر دو روایت قطعی الصدور هستند و جایی که روایت، مقطوع الصدور نباشد را شامل نمی شود.
مراد از تسلیم هم، تسلیم در مقابل معصوم است نه قول راوی که بخواهد شاهد بر اراده ی تخییر ظاهری باشد.
پس این روایت بر تخییر ظاهری دلالت نمی کند.
اما فقه الحدیث این روایت:
اشکال: بین این دو روایت که در روایت چهارم آمده، نسبت عموم و خصوص مطلق است، پس بین این دو روایت جمع عرفی به تخصیص وجود دارد. پس چرا حضرت حکم به تخییر کرده اند؟
جواب: اولاً حضرتعلیه السلام در این مورد خاص این حکم را فرموده اند. ثانیاً إعمال تخصیص و تقیید در الزامیات است و در مستحبات حمل بر افضلیت می کنند.
تا به این جا دلالت یا سند چهار روایتی که مرحوم آخوند برای اثبات تخییر آورده اند، را قبول نکردیم. مرحوم آخوند بعد از آوردن این چهار روایت می فرماید روایات دیگری نیز وجود دارد که مرحوم اصفهانی پنج روایت دیگر می آورد که ما نیز این روایات را به ترتیبی که مرحوم اصفهانی آورده اند، می آوریم.
روایت اول، روایت عیون است که روایت طولانی است که ذیلش محل استدلال است ولی صدرش هم در فهم ذیل دخیل است. در سند روایت هم تنها محمد بن عبدالله مِسمَعی است که مورد شبهه است که می توان او را نیز به نحوی معتبر شمرد.
مراد از تسلیم هم، تسلیم در مقابل معصوم است نه قول راوی که بخواهد شاهد بر اراده ی تخییر ظاهری باشد.
پس این روایت بر تخییر ظاهری دلالت نمی کند.
اما فقه الحدیث این روایت:
اشکال: بین این دو روایت که در روایت چهارم آمده، نسبت عموم و خصوص مطلق است، پس بین این دو روایت جمع عرفی به تخصیص وجود دارد. پس چرا حضرت حکم به تخییر کرده اند؟
جواب: اولاً حضرتعلیه السلام در این مورد خاص این حکم را فرموده اند. ثانیاً إعمال تخصیص و تقیید در الزامیات است و در مستحبات حمل بر افضلیت می کنند.
تا به این جا دلالت یا سند چهار روایتی که مرحوم آخوند برای اثبات تخییر آورده اند، را قبول نکردیم. مرحوم آخوند بعد از آوردن این چهار روایت می فرماید روایات دیگری نیز وجود دارد که مرحوم اصفهانی پنج روایت دیگر می آورد که ما نیز این روایات را به ترتیبی که مرحوم اصفهانی آورده اند، می آوریم.
روایت اول، روایت عیون است که روایت طولانی است که ذیلش محل استدلال است ولی صدرش هم در فهم ذیل دخیل است. در سند روایت هم تنها محمد بن عبدالله مِسمَعی است که مورد شبهه است که می توان او را نیز به نحوی معتبر شمرد.