محمد اشعری
2019/03/16, 23:47
بحث این بود که اگر قرینه دال بر جمع دلالت بالخصوص باشد جمع عرفی است و اگر از باب قدر متیقن باشد جمع عرفی نیست. سوم این بود که دو دلیل متعارض هر دو اجمال داشته باشد گفتند به نکته جمع عرفی بین آنها جمع نمی شود بلکه نتیجه الجمع را بین آنها داریم مثال آن هم کر ششصد رطل و کر هزار و دویست رطل است. معنای رطل بین رطل مکی و عراقی اجمال دارد. ایشان می گوید ما یک قاعده ای داریم که دلیل حجیت میتواند هر دو را بگیرد و هر دو خبر محتمل الصدق هستند و صدق آنها به این است که ششصد رطل مکی باشد و هزار و دویست عراقی باشد.
عرض ما این بود ادله حجیت بر خودش موضوع ساز نیست ادله حجیت میگوید هرکجا مفادی بود ظهوری بود که محتمل الصدق بود بنا بگذار آن مفاد آن ظهور را تصدیق کن البته این به انی ممعنا نیست که در جایی که اجمال وجود دارد حجت نیست مثلا در جایی که فرموده اکرم زیدا و نمیدانیم زید بن عمرو یا زید بن بکر است در اینجا روایت معنای متعینی دارد و در علم ما مجمل است.
شاید ایشان کبرایی در نظر گرفته که هر جا خبری محتمل الصدق باشد حجت است درحالیکه آن خبر اگر دو احتمال داشته باشد که طبق یکی می تواند حجت باشدو طبق یکی نمی تواند حجت باشد دلیل حجیت شامل آن نمی شود.
نتیجه حرف ما این شد که یا جمع عرفی باشد یا نتیجه الجمعی که به ملاک عدم وجود معارض برای دلالت.
کلام شهید صدر عبارتی دارند با بعباره اخری آورده اند که البته حرف دیگری است نه عبارت اخری حرف قبل و این حرف درستی است.
ما از دو روایت می فهمیم کر از ششصد رطل مکی بیشتر نیست چون یا ششصد رطل عراقی است که از ششصد رطل مکی بیشتر نیست یا مکی است که باز از ششصد رطل مکی بیشتر نیست. اگر روایت دیگر گفته بود مکی معارض بود ولی نگفته مکی، بلکه کلام مجمل گفته. ما یک کلام مبین داریم که کر از ششصد رطل مکی بیشتر نیست حالا روایت دیگر مجمل است تاب معنای معارضه را دارد ولی این باعث نمی شود از معنا مبین دست بکشیم. البته این روایت هم این معنا را دارد که از هزار و دویست رطل عراقی کمتر نیست و این معنا هیچ تنافی با معنای قبل ندارد.
عرض ما این بود ادله حجیت بر خودش موضوع ساز نیست ادله حجیت میگوید هرکجا مفادی بود ظهوری بود که محتمل الصدق بود بنا بگذار آن مفاد آن ظهور را تصدیق کن البته این به انی ممعنا نیست که در جایی که اجمال وجود دارد حجت نیست مثلا در جایی که فرموده اکرم زیدا و نمیدانیم زید بن عمرو یا زید بن بکر است در اینجا روایت معنای متعینی دارد و در علم ما مجمل است.
شاید ایشان کبرایی در نظر گرفته که هر جا خبری محتمل الصدق باشد حجت است درحالیکه آن خبر اگر دو احتمال داشته باشد که طبق یکی می تواند حجت باشدو طبق یکی نمی تواند حجت باشد دلیل حجیت شامل آن نمی شود.
نتیجه حرف ما این شد که یا جمع عرفی باشد یا نتیجه الجمعی که به ملاک عدم وجود معارض برای دلالت.
کلام شهید صدر عبارتی دارند با بعباره اخری آورده اند که البته حرف دیگری است نه عبارت اخری حرف قبل و این حرف درستی است.
ما از دو روایت می فهمیم کر از ششصد رطل مکی بیشتر نیست چون یا ششصد رطل عراقی است که از ششصد رطل مکی بیشتر نیست یا مکی است که باز از ششصد رطل مکی بیشتر نیست. اگر روایت دیگر گفته بود مکی معارض بود ولی نگفته مکی، بلکه کلام مجمل گفته. ما یک کلام مبین داریم که کر از ششصد رطل مکی بیشتر نیست حالا روایت دیگر مجمل است تاب معنای معارضه را دارد ولی این باعث نمی شود از معنا مبین دست بکشیم. البته این روایت هم این معنا را دارد که از هزار و دویست رطل عراقی کمتر نیست و این معنا هیچ تنافی با معنای قبل ندارد.