حائری علی اصغر
2019/03/13, 15:39
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حقّ بحث اینست که هرکس می¬خواهد ببیند دلیل عقلی بر وجوب دفع منکر تمام هست یا نیست و اگر هست به چه میزان است ، دلیل حق را اختیار کرده و مقتضای آن را بسنجد.
و نکته قابل توجه که در بحث امر به معروف هم گذشت اینکه دلیل عقل بطور کلی به دو نحو قابل تقریر است :
1. کشف ؛ هرگاه مقدمات دلیل عقل به این نتیجه برسد که شارع چنین حکمی کرده است بدین معنی که عقل صرفا طریق و کاشف از حکم شارع بوده ، این تقریر دلیل عقلی بنحو کشف است.
2. حکومت ؛ گاهی نتیجه مقدمات دلیل عقلی ، حکم به عملی است فارغ از اینکه شارع نیز چنین حکمی کرده یا نکرده.
در همان مقام هم بیان کردیم که چهار بیان برای استدلال عقلی بر عدم وجوب امر به معروف و نهی از منکر داریم که فقط فهرستشان را بیان می کنیم :
1. صاحب جواهر فرموده هرچه به وجدان خود مراجعه می کنیم ، این الزام مورد ادعا را نمی فهمیم و اگر چنین مدرک عقل عملی وجود داشت ، ما باید نسبت به آن علم حضوری می داشتیم ؛ از مواردی است که عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود. البته حُسنش را انکار نمی کنیم ولی الزامش را هم نمی فهمیم.
2. محقق اردبیلی فرموده : اگر الزام یک فعلی مدرَک عقل عملی بود ، عقل برتابد که نهی شارع به آن تعلق بگیرد و لکن التالی باطل زیرا به وجدان خود که مراجعه می کنیم می بینیم عقل ما بر می تابد که مولا انکار کند الزام دفع منکر را ، فالمقدم مثله یعنی اینکه این الزام ، مدرَک عقل عملی نیست.
3. التزام به این حکم الزامی عقل عملی یا مدرَک عقل عملی ، توالی فاسده دارد. برای نمونه :
أ. تالی فاسد اول : لازمه این استدلال اینست که معصیتی در عالم واقع نشود با اینکه می شود. توضیح ذلک : اولا در احکام عقلی تفاوتی میان خالق و مخلوق نیست مانند حسن عدل و قبح ظلم که این حکم هم برای خالق است هم برای مخلوق. ثانیا هر منکری که در عالَم واقع می شود بدین واسطه است که خدا مانع از آن نشده. ثالثا اگر دفع منکر عقلا واجب بود ، خدا مانع تحقق منکرات در عالَم می شد پس معلوم است چنین مدرَک عقل عملی وجود ندارد.
ب. لازمه وجوب دفع منکر اینست که عباد ، ملجأ شوند به اطاعت زیرا وقتی اراده تشریعی خدا به عدم تحقق عملی تعلق یافته ، اراده تکوینی او هم باید تعلق بگیرد و این با تکلیف سازگار نیست.
4. سه راه برای اثبات وجوب منع از منکر وجود داشت که هر سه مخدوش است ؛ مقتضای برهان سبر و تقسیم اینست که منع از منکر واجب نیست.
الحاصل
اولا دلیل عقلی بر وجوب منع از منکر ، فی الجملة صحیح است و نمی توان حکم مطلق از آن استفاده کرد.
ثانیا دلیل عقلی منجّز نیست بلکه معلّق بر عدم ترخیص مولاست واقعا أو ظاهرا.
هذا تمام الکلام فی الأدلّة العقلیّة لوجوب دفع المنکر و یقع الکلام فی الأدلّة الشرعیّة.
حقّ بحث اینست که هرکس می¬خواهد ببیند دلیل عقلی بر وجوب دفع منکر تمام هست یا نیست و اگر هست به چه میزان است ، دلیل حق را اختیار کرده و مقتضای آن را بسنجد.
و نکته قابل توجه که در بحث امر به معروف هم گذشت اینکه دلیل عقل بطور کلی به دو نحو قابل تقریر است :
1. کشف ؛ هرگاه مقدمات دلیل عقل به این نتیجه برسد که شارع چنین حکمی کرده است بدین معنی که عقل صرفا طریق و کاشف از حکم شارع بوده ، این تقریر دلیل عقلی بنحو کشف است.
2. حکومت ؛ گاهی نتیجه مقدمات دلیل عقلی ، حکم به عملی است فارغ از اینکه شارع نیز چنین حکمی کرده یا نکرده.
در همان مقام هم بیان کردیم که چهار بیان برای استدلال عقلی بر عدم وجوب امر به معروف و نهی از منکر داریم که فقط فهرستشان را بیان می کنیم :
1. صاحب جواهر فرموده هرچه به وجدان خود مراجعه می کنیم ، این الزام مورد ادعا را نمی فهمیم و اگر چنین مدرک عقل عملی وجود داشت ، ما باید نسبت به آن علم حضوری می داشتیم ؛ از مواردی است که عدم الوجدان یدل علی عدم الوجود. البته حُسنش را انکار نمی کنیم ولی الزامش را هم نمی فهمیم.
2. محقق اردبیلی فرموده : اگر الزام یک فعلی مدرَک عقل عملی بود ، عقل برتابد که نهی شارع به آن تعلق بگیرد و لکن التالی باطل زیرا به وجدان خود که مراجعه می کنیم می بینیم عقل ما بر می تابد که مولا انکار کند الزام دفع منکر را ، فالمقدم مثله یعنی اینکه این الزام ، مدرَک عقل عملی نیست.
3. التزام به این حکم الزامی عقل عملی یا مدرَک عقل عملی ، توالی فاسده دارد. برای نمونه :
أ. تالی فاسد اول : لازمه این استدلال اینست که معصیتی در عالم واقع نشود با اینکه می شود. توضیح ذلک : اولا در احکام عقلی تفاوتی میان خالق و مخلوق نیست مانند حسن عدل و قبح ظلم که این حکم هم برای خالق است هم برای مخلوق. ثانیا هر منکری که در عالَم واقع می شود بدین واسطه است که خدا مانع از آن نشده. ثالثا اگر دفع منکر عقلا واجب بود ، خدا مانع تحقق منکرات در عالَم می شد پس معلوم است چنین مدرَک عقل عملی وجود ندارد.
ب. لازمه وجوب دفع منکر اینست که عباد ، ملجأ شوند به اطاعت زیرا وقتی اراده تشریعی خدا به عدم تحقق عملی تعلق یافته ، اراده تکوینی او هم باید تعلق بگیرد و این با تکلیف سازگار نیست.
4. سه راه برای اثبات وجوب منع از منکر وجود داشت که هر سه مخدوش است ؛ مقتضای برهان سبر و تقسیم اینست که منع از منکر واجب نیست.
الحاصل
اولا دلیل عقلی بر وجوب منع از منکر ، فی الجملة صحیح است و نمی توان حکم مطلق از آن استفاده کرد.
ثانیا دلیل عقلی منجّز نیست بلکه معلّق بر عدم ترخیص مولاست واقعا أو ظاهرا.
هذا تمام الکلام فی الأدلّة العقلیّة لوجوب دفع المنکر و یقع الکلام فی الأدلّة الشرعیّة.