سید محسن منافی
2019/03/02, 08:24
شهید صدر در این صورت، تعبیر به نتیجة التخییر کرده است نه تخییر؛ زیرا ظاهراً نظر ایشان این است که مجتهد نمی تواند به تعیّن اخذ به حکم ترخیصی فتوا دهد؛ چون اصل برائت فقط اثبات نفی تکلیف(تعیّن اخذ به حکم الزامی) می کند و این که در صورت اخذ به حکم ترخیصی، نمی تواند به حکم الزامی عدول کند(همان طور که معنای برائت از وجوب نماز با سوره، مأمور به بودنِ نماز بدون سوره نمی باشد.). مجتهد باید به جواز اخذ به حکم ترخیصی فتوا بدهد. پس تخییر در مقام عمل برای مجتهد و مقلّد ثابت می شود که طبق نظر شهید صدر این تخییر(در مسأله ی اصولی) نمی باشد بلکه نتیجة التخییر است ولی طبق نظر ما(تخییر در مسأله ی فقهی) خودِ تخییر است.
عرض ما به ایشان این است که:
کسانی که در دوران بین تعیین و تخییر(در حجیت-یعنی ارتکاب نیاز به حجت دارد.-) قائل به تعیین هستند، منظورشان جایی است که برای تخییر نیاز به حجت داشته باشیم. اما در جایی که تعیین، نیاز به حجت دارد، آن ها هم قائل به تعیین نمی باشند. پس این صورت، نقض به مشهور نمی باشد. ولی مرحوم صدر نقض کردند: بهذا يتضح أن إطلاق فتوى المشهور بالتعيين في كافة صور الدوران بينه و بين التخيير غير تام.
عرض ما به ایشان این است که:
کسانی که در دوران بین تعیین و تخییر(در حجیت-یعنی ارتکاب نیاز به حجت دارد.-) قائل به تعیین هستند، منظورشان جایی است که برای تخییر نیاز به حجت داشته باشیم. اما در جایی که تعیین، نیاز به حجت دارد، آن ها هم قائل به تعیین نمی باشند. پس این صورت، نقض به مشهور نمی باشد. ولی مرحوم صدر نقض کردند: بهذا يتضح أن إطلاق فتوى المشهور بالتعيين في كافة صور الدوران بينه و بين التخيير غير تام.