محمد اشعری
2019/01/30, 18:22
مرحوم آخوند بنابر مسلک سبببت در امارتین، فی الجمله تزاحم است و نه تساقط. مرحوم آقای خویی فرمودند در هیچ موردی تزاحم نیست. تزاحم به چند صورت متصور است:
تزاحم گاهی به لحاظ جعل مولا و گاهی نسبت به فعل مکلف است. نسبت به جعل مولا که ربطی به تزاحم اصطلاحی ندارد شارع مصلحت هرکدام بیشتر باشد آن را جعل می کند این قسم مربوط به مرتبه جعل مولاست نه مقام امتثال.
اگر به لحاظ فعل مکلف است این خود یا به لحاظ وجوب التزام است که جمع بین دو التزام متضاد ممکن نیست بله تزاحم محقق است ولی نه مبنای سببیت مورد قبول ماست و نه وجوب التزام قلبیه
اما نسبت به فعل مکلف، یا مدالیل امارات متعارضه الزام به دو امر متضاد است مثل الزام به قیام و قعود در اینصورت یا ثالثی وجود دارد یا ندارد
در هیچ یک از این فروض تزاحم شکل نمی گیرد.
اما نسبت به امارتین متناقضین، در این صورت واضح است که تزاحمی در کار نیست زیرا محال است
اگر مفاد دو اماره دو حکم متضاد باشد وجوب قیام و وجوب قعود!
ملاک تزاحم این است که مکلف تمکن از معصیت و مخالفت هردو را دارد و اگر مکلف قصد عصیان اهم را داشت شارع میگوید مهم را انجام بده، به عبارت دیگر تزاحم در جایی است که امکان ترتب وجود دارد.
حرف اقای خویی ایت است که با فرض ضدینی که لاثالث لهما تزاحم معنا ندارد
فقد یتوهم که حرف اخوند در ... درست باشد ولی در اینجا هم تزاحم شکل نمی گیرد.
خیال کرده صرف اماریت حجت بر تزاحم است ولو اینکه حجت نباشد
تزاحم گاهی به لحاظ جعل مولا و گاهی نسبت به فعل مکلف است. نسبت به جعل مولا که ربطی به تزاحم اصطلاحی ندارد شارع مصلحت هرکدام بیشتر باشد آن را جعل می کند این قسم مربوط به مرتبه جعل مولاست نه مقام امتثال.
اگر به لحاظ فعل مکلف است این خود یا به لحاظ وجوب التزام است که جمع بین دو التزام متضاد ممکن نیست بله تزاحم محقق است ولی نه مبنای سببیت مورد قبول ماست و نه وجوب التزام قلبیه
اما نسبت به فعل مکلف، یا مدالیل امارات متعارضه الزام به دو امر متضاد است مثل الزام به قیام و قعود در اینصورت یا ثالثی وجود دارد یا ندارد
در هیچ یک از این فروض تزاحم شکل نمی گیرد.
اما نسبت به امارتین متناقضین، در این صورت واضح است که تزاحمی در کار نیست زیرا محال است
اگر مفاد دو اماره دو حکم متضاد باشد وجوب قیام و وجوب قعود!
ملاک تزاحم این است که مکلف تمکن از معصیت و مخالفت هردو را دارد و اگر مکلف قصد عصیان اهم را داشت شارع میگوید مهم را انجام بده، به عبارت دیگر تزاحم در جایی است که امکان ترتب وجود دارد.
حرف اقای خویی ایت است که با فرض ضدینی که لاثالث لهما تزاحم معنا ندارد
فقد یتوهم که حرف اخوند در ... درست باشد ولی در اینجا هم تزاحم شکل نمی گیرد.
خیال کرده صرف اماریت حجت بر تزاحم است ولو اینکه حجت نباشد