محمد اشعری
2019/01/06, 21:47
یکشنبه16دی،ج57
Sunday, January 6, 2019
10:30 AM
بحث در تقریب ثانی به استدلال به سیره و ارتکاز عقلائی در اثبات ترتیب
تقریب ثانی:
سیره عقلاء در رعایت ترتیب است. این سیره در منظر حضرت بوده لذا این سیره به ضمیمه عدم ردع شارع به وزان یک آیه است که مثلا ترتیب را رعایت کنید اگر اینچنین آیه ای داشتیم چطور می توانست مقید مطلقات امربه معروف باشد، این سیره هم به همین گونه است.
تفاوت تقریب اول با تقریب دوم این است که در تقریب اول آن بود که اصلا جلوی انعقاد اطلاق گرفته می شد ولی در تقریب دوم شکل گیری اطلاق را قبول داریم و سیره مقید آن خواهد بود.
اشکال:
اطلاقات رادع سیره هستند
جواب:
نمی توان سیره ای را که بین مردم جامعه یک عادت و فرهنگ است بواسطه اطلاقات تقیید زد و باید با بیانی متناسب با آن سیره(ازحیث شدت ابتلاء مردم به آن سیره) و واضح ردع شود. به عبارت اوضح، هم اطلاق صلاحیت تقیید سیره را ندارد و هم از نظر تعداد و حجم باید ردع در حدی باشد که بتواند مقید سیره باشد.
اشکال2:
ممکن است کسی مبناءً بگوید اولا برای ردع سیره نیازی به حجم بالای اخبار نیست و ثانیا ردع با اطلاقات هم ممکن است و نیازی به تصریح نیست.
مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمایند: خلط بین مقام علمی و عملی شده است. اگر شارع در مقام حاکم و در مقام اجرای احکام باشد برای تغییر عملی برخی سیر باید متناسب با سیره با بیان متعدد و واضح ردع نماید ولی در مقام علمی که به هر دلیل، در صدد محو عملی سیره نیست و شاید بسط ید ندارد مثلا، کافیست تذکر به یک روایت که بواسطه آن صرفا عدم رضایت خود را اعلام نماید.
جواب:
ما چون تقریب اول را قبول داریم لذا اصلا اطلاقی برای کلام شارع شکل نمی گیرد که بخواهد رادع باشد ولی اگر انعقاد اطلاق را بپذیریم حرف ایشان بد نیست.
اشکال3
اگر رادع از سیره بخواهد اطلاقات باشد مستلزم دور است که آخوند در کفایه آورده است و ما به آن نمی پردازیم. من شاء فلیراجع.
تقریب ثالث:
این سیره عقلائی وجود دارد و شارع در آیه 199 سوره اعراف به این سیره امر فرموده است «و امر بالعرف...» علامه طباطبایی فرموده ند منظور از عرف سیره های زیبای عقلائی است این امر به دو بیان دلالت بروجوب می کند:
ا. امر به امر ، امر به آن شیء است
ب. پیامبر مامور به امر کردن است پیامبر حتما به این امر عمل کرده پس حتما فرموده ند مروا بالمعروف
پس یا ماموربه خداوند است و یا مامور به نبی اعظم است
یکی از سیره ها همین رعایت الاخف فالاخف است.
Sunday, January 6, 2019
10:30 AM
بحث در تقریب ثانی به استدلال به سیره و ارتکاز عقلائی در اثبات ترتیب
تقریب ثانی:
سیره عقلاء در رعایت ترتیب است. این سیره در منظر حضرت بوده لذا این سیره به ضمیمه عدم ردع شارع به وزان یک آیه است که مثلا ترتیب را رعایت کنید اگر اینچنین آیه ای داشتیم چطور می توانست مقید مطلقات امربه معروف باشد، این سیره هم به همین گونه است.
تفاوت تقریب اول با تقریب دوم این است که در تقریب اول آن بود که اصلا جلوی انعقاد اطلاق گرفته می شد ولی در تقریب دوم شکل گیری اطلاق را قبول داریم و سیره مقید آن خواهد بود.
اشکال:
اطلاقات رادع سیره هستند
جواب:
نمی توان سیره ای را که بین مردم جامعه یک عادت و فرهنگ است بواسطه اطلاقات تقیید زد و باید با بیانی متناسب با آن سیره(ازحیث شدت ابتلاء مردم به آن سیره) و واضح ردع شود. به عبارت اوضح، هم اطلاق صلاحیت تقیید سیره را ندارد و هم از نظر تعداد و حجم باید ردع در حدی باشد که بتواند مقید سیره باشد.
اشکال2:
ممکن است کسی مبناءً بگوید اولا برای ردع سیره نیازی به حجم بالای اخبار نیست و ثانیا ردع با اطلاقات هم ممکن است و نیازی به تصریح نیست.
مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمایند: خلط بین مقام علمی و عملی شده است. اگر شارع در مقام حاکم و در مقام اجرای احکام باشد برای تغییر عملی برخی سیر باید متناسب با سیره با بیان متعدد و واضح ردع نماید ولی در مقام علمی که به هر دلیل، در صدد محو عملی سیره نیست و شاید بسط ید ندارد مثلا، کافیست تذکر به یک روایت که بواسطه آن صرفا عدم رضایت خود را اعلام نماید.
جواب:
ما چون تقریب اول را قبول داریم لذا اصلا اطلاقی برای کلام شارع شکل نمی گیرد که بخواهد رادع باشد ولی اگر انعقاد اطلاق را بپذیریم حرف ایشان بد نیست.
اشکال3
اگر رادع از سیره بخواهد اطلاقات باشد مستلزم دور است که آخوند در کفایه آورده است و ما به آن نمی پردازیم. من شاء فلیراجع.
تقریب ثالث:
این سیره عقلائی وجود دارد و شارع در آیه 199 سوره اعراف به این سیره امر فرموده است «و امر بالعرف...» علامه طباطبایی فرموده ند منظور از عرف سیره های زیبای عقلائی است این امر به دو بیان دلالت بروجوب می کند:
ا. امر به امر ، امر به آن شیء است
ب. پیامبر مامور به امر کردن است پیامبر حتما به این امر عمل کرده پس حتما فرموده ند مروا بالمعروف
پس یا ماموربه خداوند است و یا مامور به نبی اعظم است
یکی از سیره ها همین رعایت الاخف فالاخف است.