توجه: این یک نمای بایگانی (آرشیو) است. در این حالت عکسها نمایش داده نمیشود. برای مشاهده کامل متون و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال ۳ (امکان تعبد به ظن)
رضا اسکندری
2018/11/29, 21:02
سلام. تشکر از دوستانی که در بحثها مشارکت میکنند. لطفا کلام مرحوم شیخ را در اشکال به مشهور در استدلال بر امکان تعبد به ظن و جواب خودشان را توضیح دهید.
محمد جعفر نوروزی
2018/12/01, 10:45
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت حضرت استاد اسکندری حفظه الله
مشهور در مقابل ابن قبه که معتد بود تعبد به ظنون استحاله وقوعی دارد براین باورند که ما قطع داریم که تعبد به ظن مستلزم هیچ تالی فاسدی نبوده و امکان وقوعی دارد. شیخ اعظم در موضع گیری خود درباره این دو قول قول ابن قبه را چنان که در ادامه خواهد آمد مردود می داند. در بررسی قول مشهور هم در مقام اشکال برآمده و میگوید اساسا به جهت عدم احاطه عقل بشری به تمامی جهات محسنه و مقبحه ، ادعای قطع به عدم استحاله وقوعی ادعای گزافی بوده و قابل پذیرش نیست. یعنی ما در مواجهه با این مسئله عقلی - امکان یا استحاله وقوعی تعبد به ظن - نمیتوانیم قطع به یکی از دو طرف امکان یا استحاله پیدا کنیم.لذا از منظر شیخ ما در مواجهه با این مسئله عقلی نمیتوانیم به نحو قطعی حکم به امکان بدیم ولی میتوان با استفاده از برخی امور حکم به امکان احتمالی تعبد به ظن داد . اما باید توجه داشت که مقصود شیخ از امکان احتمالی، امکان بی پایه و بدوی نیست بلکه ایشان در بیان وجه امکان احتمالی تعبد به ظن میفرمایند :« بعد از اینکه ذهن بشری در بین تمامی جهات محسنه و مقبحه ای که به آنها دسترسی و علم دارد فحص کرد و نسبت به تعبد مذکور هیچ وجه مقبحه ای را نیافت اگرچه نمی تواند از عدم دست یافتن به وجه مقبحه به نحو قطعی حکم به عدم الوجود دهد ولی وقتی می بیند که سیره قطعیه عقلا به این تعلق گرفته است که در صورت عدم الوجدان، آثار ممکن وقوعی را بر آن شیء بار کنند میتوان به نحو احتمالی حکم به امکان تعبد به ظن داد اگرچه که حکم مذکور قطعی نیست. »بنابراین همان طور که امام و آخوند و محقق خویی از متن شیخ برداشت کرده اند - و بخلاف برداشت استاد رهنما حفظه الله - شیخ امکان قطعی وقوعی را اثبات نمی کند بلکه صرفا امکان احتمالی آن را اثبات میکند. در جواب به این سوال که آیا این احتمال برای اثبات حجیت ظنون و تعبد به آن کفایت می کند یا نه باید گفت که قطعا باید معتقد به کفایت احتمال مذور برای حجیت ظنون باشیم. چون اگر قرار باشد که تعبد به ظنون که مطابق با سیره جاری بین عقلا نیز هست جایز نباشد لازمه اش علاوه بر تعسر دین - از جهت سختی فوق العاده زیادی که در راستای تحصیل علم به احکام شرعی متوجه مکلف میشود - تعطیلی بخش اعظمی از احکام و فروعات شده و منجر به تفویت واقع در حد بسیار گسترده میشود. لذا اقتضای حکم الهی و یرید الله بکم الیسر و لاترید بکم العسر این است که شارع تعبد به ظن را جایز و کافی دانسته باشد و صرف امکان احتمالی دادن به امکان این تعبد را اکه خودش میداند آنان به تمامی جهات محسنه و مقبحه تسلط و احاطه ندارند تا قطع و علم پیداکنند و نهایت چیزی که از دستشان برمی آید احتمال دادن امکان تعبد به ظن است از آنان بپذیرد.
با عرض سلام وادب خدمت استاد عزیز و دوستان
مشهور قائل هستند که تعبد به ظن امکان وقوعی دارد وبراین حرف خود این گونه استدلال می کنند که ما قطع داریم ازاینکه شارع ما را متعبد به ظن کند محالی پیش نمی اید لذا حجیت دادن به ظن امکان وقوعی دارد.
شیخ اشکال می کند که زمانی می توان ادعای قطع به محال نبودن تعبد به ظن کرد که عقل به همه ی جهات حسن وقبح واقعیه علم داشته باشد تا بتواند حکم دهد که تعبد به ظن نه جهت محسنه ی ملزمه دارد ونه جهت مقبحه ی ملزمه بلکه امکان وقوعی دارد.
جواب شیخ » ما با مراجعه به وجدان حجیت ظن را مستلزم امر محال نمی بینیم و همین مقدار در تحقق امکان وقوعی کفایت می کند و لازم نیست که قطع پیدا کنیم .
مرحوم شیخ به یک اصل عقلائی تمسک می کنند که عقلاء در جایی که نسبت به امکان وامتناع چیزی شک داشته باشند تا وقتی دلیل قطعی بر استحاله اقامه نشود بنا را بر امکان می گذارند، در این جا هم عقل با دقت در مساله ی تعبد به ظن همین مقدار که به استحاله ی تعبد به ظن یقین ندارد قهرا امکان تعبد به آن اثبات می کند.
باسمه تعالی
عرض سلام و احترام به استاد معظم و دوستان گرامی
• مرحوم شیخ در اشکال به استدلال مشهور میفرمایند شما استدلال کردید که قطع دارید که از تعبد به ظن ، هیچ محالی پیش نمیاید و مستلزم محالی نیست . سوال اینجاست که شما چطور به این قطع رسیدید ؟[به عبارت دیگر قطعی که شما دارید بر پایه ی درستی از مقدمات بنا نشده است و حجت نیست ] چرا که تنها از لحاظ منطقی زمانی میتوان قطع پیدا کرد به استلزام محال نداشتن ، که عقل شما به همه جهاتی که باعث حسن و یا قبح میشود (مصحلت ها و مفسده ها ) اگاهی دشته باشد در حالیکه ولو اینکه قبول کنیم در بعضی از مواقع برای عقل چنین قدرت احاطه پیدا کردنی هست ولی با اینحال در این مقام امکان چنین احاطه ای نیست (پاسخ به اشکال امثال مرحوم آخوند )فلذا نمتوان به مستلزم محال نشدن قطع پیدا کرد .
• بیانی که خود مرحوم شیخ در این رابطه دارند این است که استدلال بهتر و بلکه متعین این است که گفته شود وقتی ما برسی میکنیم با عقول خودمان چیزی که باعث استحاله شود و تالی فاسدی حساب بیاید برای اینکه قائل به امکان تعبد به ظن بشویم را نیافتیم و لذا امکان تعبد به ظن از نظر ما در این حالت ممکن و محتمل میشود . (امکان احتمالی )
• ممکن است در اینجا اشکالی به مرحوم شیخ متوجه شود که بحث ما در مورد امکان ذاتی یا وقوعی بود که هر دو از اقسام امکان حقیقی هستند درحالیکه چیزی که شما اثبات کردید امکان احتمالی است که قسیم امکان حقیقی است و متباین از دو نوع محل بحث .
به این اشکال شاید چنین بتوان جواب داد که اگر قائل باشیم که جناب ابن قبه اصلا احتمال امکان داشتن را هم نفی میکند و قطع داشته باشد به امتناعِ امکان (همانطور که به فرمایش استاد معظم درس رسائل چنین برداشتی از تقریبهای صورت گرفته از بیان جناب ابن قبه قابل فهم است .) در اینصورت هر موردی هم که در شریعت وارد شده باشد از عمل به ظنیات مثل بینه و فتوی و .. باز هم ایشان به خاطر قطعی که دارد تاویل میکند ولی اگر ابتدائا امکان احتمالی را اثبات کردید دیگر نمیتواند مواردی که به ایشان ارائه میشود را به تاویل ببرد یا طرح کند .و اگر منظور قائل باشیم که ایشان احتمال امکان داشتن را قبول دارد ولی نفی اتصاف به امکان میکند برایشان مواردی از شریعت که دران تعبد به ظن مجاز شمرده شده را میاوریم .
علی حیدری دلگرم
2018/12/02, 23:09
باسمه تعالی
پیرو اشکالاتی که استاد اسکندری در کلاس مطرح فرمودند، مطلبی عرض میکنم:
مشهور در استدلال خود گفته اند: «نقطع بأنّه لا يلزم من التعبّد به محال» و شیخ اشکال فرموده است که «القطع بعدم لزوم المحال في الواقع موقوف على إحاطة العقل بجميع الجهات المحسّنة و المقبّحة و علمه بانتفائها، و هو غير حاصل فيما نحن فيه». استاد در کلاس به این فرمایش شیخ اشکال کرده و فرمودند که توالی فاسده ای دارد. لکن به نظر میرسد که فرمایش شیخ، متین است. با این توضیح که:
ممکن است «یقین پیدا کردن به گزاره های مثبت» کاری نسبتاً سهل و دست یافتنی باشد؛ اما «یقین پیدا کردن به گزاره های منفی» کاری دشوارتر است و در مواردی استحاله دارد. مثلاً اینکه بگوییم «زید گناه کرده است» آسان است زیرا همینکه یک گناه از او ببینیم میتوانیم این جمله بگوییم. ولی اینکه بخواهیم بگوییم «زید گناهی نکرده است» بسیار سخت است زیرا باید تمام آنات و لحظات و اماکنی که زید حضور داشته را مطلع باشیم و حکم به نفی گناه وی در آنها بکنیم. چه بسا از همین روست که در رجال، جرح روات مقدم بر توثیق آنهاست. زیرا کسی که توثیق میکند، نهایتاً ادعا میکند که فسقی از راوی ندیده است ولی اینکه کسی وی را جرح کند، نشان میدهد که ادعای توثیق اساساً باطل بوده است.
در استدلال مشهور نیز آنچه مشاهده میشود، یک گزارۀ منفی است. زیرا گفته اند «قطع داریم که مستلزم هیچ محالی نیست» حال آنکه برای چنین حکمی: 1- یا باید تمام توالی محتمل را استقراء کنند و مستحیل بودنِ آنها را نفی کنند؛ که چنین چیزی شبه محال، زیرا ادعای استقرای تمامی توالی، ادعای سنگینی است؛ 2- یا باید برهان بر عدم استلزام استحاله بیاورند، که در اینجا برهانی از آنها نقل نشده است. پس چنین ادعایی بسیار سنگین است و چه بسا نتوان از پس اثبات آن بر آمد. به همین خاطر است که شیخ به مشهور میفرماید: «نگویید تعبد به ظن مستلزم محال نیست، بلکه بگویید ما هیچ استلزام محالی کشف نکردیم».
به نظر میرسد آن تالی فاسدی که استاد اسکندری (حفظه الله) نسبت به قول شیخ مطرح فرمودند نیز قابل پاسخ باشد. ایشان - آن طور که بنده فهمیدم - فرمودند که این ادعای شیخ ریشۀ معرفت را متزلزل میکند و باعث میشود که ما صرفاً بناگذاری هایی داشته باشیم نه اینکه خبر از واقع بدهیم.
اما گویا میتوان پاسخ داد که: این فرمایش شیخ، در گزاره های «منفی» است نه «مثبت». لذا در بسیاری از گزاره های «مثبت»، میتوان به یقین رسید و ادعای کشف واقع کرد. آنچه سخت یا در مواردی محال است، ادعای کشف از واقع در گزاره های «منفی» است.
محمد جعفر نوروزی
2018/12/03, 15:29
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان محترم
در پاسخ به مطلبی که برادر حیدری ارائه فرمودند باید عرض کنم که همان طور که حضرت استاد اسکندری حفظه الله در کلاس مشاوره بیان فرمودند عقل نسبت به اموری که در حیطه معلومات اوست هیچ محدودیتی نداشته و میتواند با واکاوی آن ها حکم اثباتی یا سلبی صادر کند. عقل در عملکرد تحلیلی خود برای با استفاده از موادی که در دست دارد میتواند به تحلیل مساله پرداخته و حکم کند و این چنین نیست که در پاره ای از مسائل - مسایل سلبی - احاطه به جمیع جهات نداشته باشد. همان طور که استاد فرمودند بزرگان جهات مانعه ای را که درباره امکان یا استحاله امری جود دارد به تمامه در دسترس دارد و با بررسی آن جهات، حکم به امکان یا امتناع امری می دهد. بلکه طبق نظر برخی از علما نسبت به امکان شیء تنها یک جهت مانعه وجود دارد و آن هم اجتماع نقیضین است. لذا اگر امکان چیزی فی نفسه اجتماع نقیضین نداشت عقل حکم قطعی به امکان ذاتی آن میدهد و در صورتی که مستلزم اجتماع نقیضین نباشد حکم به امکان وقوعی آن می دهد. لذا روشن می شود که عقل در حیطه وظایف خود محدودیتی نداشته و عاجز از حکم قطعی به امکان یا استحاله شیء نمی باشد.اگر بگوییم که عقل در و حیطه وظایف خود هم محدودیت داشته و نمی تواند به نحو قطعی حکم به امکان یا امتناع بدهد پایه های معرفت ولو در بخشی از امور - این تعبیر و لو در بخشی ازامور سلمنایی بوده و حق این است که در تمام امور پایه ی معرفت زده می شود - زده می شود و باید علم کلام و بسیاری دیگر از معلومات و گزاره های عقلی را کنار گذاشت و با امکان احتمالی ای جلو رفت که با امتناع هم می سازد و عملا امکان یا امتناع شیء را در همان حالت مجهول خود باقی می گذارد.
همان طور که مرحوم امام خمینی، آخوند خراسانی و دیگر بزرگان «رحمهم الله» بیان فرموده اند چیزی که شیخ در مقام - با امری عقلی مواجهیم که آن امر، امکان یا استحاله تعبد به امارات است -اثبات می کنند امکان احتمالی است که با امتناع هم می سازد و در جهت اشکال ابن قبه به هیچ عنوان کارامد نیست چرا که امکان احتمالی به معنای اجایز امکان و الامتناع است.
سیداحسان حسینی
2018/12/03, 20:34
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان محترم
در پاسخ به مطلبی که برادر حیدری ارائه فرمودند باید عرض کنم که همان طور که حضرت استاد اسکندری حفظه الله در کلاس مشاوره بیان فرمودند عقل نسبت به اموری که در حیطه معلومات اوست هیچ محدودیتی نداشته و میتواند با واکاوی آن ها حکم اثباتی یا سلبی صادر کند. عقل در عملکرد تحلیلی خود برای با استفاده از موادی که در دست دارد میتواند به تحلیل مساله پرداخته و حکم کند و این چنین نیست که در پاره ای از مسائل - مسایل سلبی - احاطه به جمیع جهات نداشته باشد. همان طور که استاد فرمودند بزرگان جهات مانعه ای را که درباره امکان یا استحاله امری جود دارد به تمامه در دسترس دارد و با بررسی آن جهات، حکم به امکان یا امتناع امری می دهد. بلکه طبق نظر برخی از علما نسبت به امکان شیء تنها یک جهت مانعه وجود دارد و آن هم اجتماع نقیضین است. لذا اگر امکان چیزی فی نفسه اجتماع نقیضین نداشت عقل حکم قطعی به امکان ذاتی آن میدهد و در صورتی که مستلزم اجتماع نقیضین نباشد حکم به امکان وقوعی آن می دهد. لذا روشن می شود که عقل در حیطه وظایف خود محدودیتی نداشته و عاجز از حکم قطعی به امکان یا استحاله شیء نمی باشد.اگر بگوییم که عقل در و حیطه وظایف خود هم محدودیت داشته و نمی تواند به نحو قطعی حکم به امکان یا امتناع بدهد پایه های معرفت ولو در بخشی از امور - این تعبیر و لو در بخشی ازامور سلمنایی بوده و حق این است که در تمام امور پایه ی معرفت زده می شود - زده می شود و باید علم کلام و بسیاری دیگر از معلومات و گزاره های عقلی را کنار گذاشت و با امکان احتمالی ای جلو رفت که با امتناع هم می سازد و عملا امکان یا امتناع شیء را در همان حالت مجهول خود باقی می گذارد.
همان طور که مرحوم امام خمینی، آخوند خراسانی و دیگر بزرگان «رحمهم الله» بیان فرموده اند چیزی که شیخ در مقام - با امری عقلی مواجهیم که آن امر، امکان یا استحاله تعبد به امارات است -اثبات می کنند امکان احتمالی است که با امتناع هم می سازد و در جهت اشکال ابن قبه به هیچ عنوان کارامد نیست چرا که امکان احتمالی به معنای اجایز امکان و الامتناع است.
سلام و عرض ادب و احترام
لطفا به وسالات زیر پاسخ دهید:
- «حیطه معلومات عقل» کجاست؟
- «موادی که در دست دارد» کدام ها هستند؟
- «در حیطه وظایف خود» یعنی چه؟
- «لذا روشن می شود» نتیجه کدام دلیل است؟
- و نهایتا: چه کسی این حیطه و موادی که در مورد آن فرمودید، مشخص میکند؟
سیداحسان حسینی
2018/12/03, 20:37
با سلام به همه دوستان
در مورد بحث تعطیل معرفت لطفا مطلب زیر را مطالعه بفرمایید
مشهور در توجیه اینکه تعبد به ظن ممکن است، گفته اند: ما قطع داریم که از تعبد به ظن محالی لازم نمی آید.
نکته: مشهور گفته اند از تعبد به ظن محال لازم نمی آید یعنی امکان وقوعی آن را اثبات کرده اند. لذا نگفته اند که خود تعبد به ظن فی نفسه محال نیست؛ گرچه اگر چیزی امکان وقوعی داشته باشد، امکان ذاتی نیز دارد.
اشکال مرحوم شیخ بر مشهور این است که انسان وقتی میتواند به صورت قطعی حکم بکند به اینکه امری لازمه ی مستحیل ندارد که بتواند به تمام لوازم و آثار آن و جهات محسنة و مقبحة ی اطراف آن احاطه داشته باشد. پس نمیتوانیم بگوییم تعبد به ظن عند الواقع هیچ لازمه محالی ندارد.
این مطلب همان است که مرحوم شیخ ذیل بحث اخباریین اشاره کرد که عقل نمیتواند به مناطات احکام دسترسی داشته باشد فلذا نمیتواند حکم کند که فلان عمل قبیح است پس شارع باید آن را حرام کند یا فلان عمل حسن است پس شارع باید آن را واجب کند.
سوال: چطور فلاسفه به راحتی حکم میدهند که ماهیات ممکن الوجود هستند درحالیکه به جهات مختلف آن احاطه ندارند؟
پاسخ آن از بیانات قبل روشن است. زیرا فیلسوف در مواجهه با واقعیات عالم خارج، آنها را بماهوهو بررسی میکند و حکم به امکان ذاتی آنها میکند اما امکان وقوعی به معنای عدم وجود لازمه ی مستحیل، با بررسی ذات شیء قابل استحصال نیست بلکه بعد از وجدان حصول شیء، حکم به امکان آن میشود.
سوال: آیا این مطلب موجب انکار اساس علم و معرفت دینی خواهد بود؟
چنانکه گفته شد، این مطلب موجب انکار علم در مناطات احکام فرعیه است و این امری مسلم و مقبول نزد اکثر فقهاست. حتی کسانیکه قائل به حجیت ادراکات عقل در سطح وسیع شده اند، اجازه نمی دهند عقل ناقص بشری به دنبال کشف مناطات رفته و از پیش خود به شارع نسبت دهد که باید فلان چیز را حرام کند یا فلان چیز را حلال کند.
اما علم و معرفت دینی در ساحت اصول اعتقادی، با محکمترین مبانی و ادله در جای خود برقرار است. اثبات ذات باری تعالی و صفات او و نیز فهم حقائق کلیه عالم، بلاشک ارتباطی با «جهات محسنه و مقبحه» ندارد که بخواهد با این کلام شیخ نفی شود!!!!!!
در ساحت فروع نیز، احکام از ناحیه شارع تلقی میشود که پایه های آن (مانند حجیت قطع، حجیت امارات و...) قطعی است. البته عقل نیز با شرایط خاص خود ممکن است به صورت محدود به حکم شرعی دسترسی پیدا کند (به عنوان منبع اصدار حکم) گرچه بعضی از علما ضمن پذیرفتن کبرای حجیت عقل گفته اند «کبری لاصغری له...»
سوال: آیا این کلام دسترسی فهم بشری به واقع را انکار نمی کند؟
فنقول:
- اگر دستیابی به واقع ثبوتا مدنظر شماست؟ (منظور از ثبوتا این است که علم حاصل نزد ما فی الواقع و نفس الامر هم مصاب باشد)
بلاشک کلام شیخ منکر این دستیابی و کشف نیست چرا که ضعیفترین ظنون ما هم احتمال اصابه به واقع را دارند و اصلا چنین چیزی محل بحث نیست.
- اگر دستیابی به واقع اثباتا مد نظر شماست؟
این دستیابی و کشف در قالب قطع صورت میگیرد که دو حالت دارد:
1. قطع منطقی (برهانی) که جهل مرکب در آنها راه ندارد و طبق اصطلاح حکما، مصاب به واقع است: این قطع اصلا در ساحت فروع دین مورد نیاز نیست و اصلا کسی ادعا نکرده که برای رسیدن به احکام شرعی نیاز به قطع منطقی داریم.
2. قطع اصولی (روانشناختی) که گرچه ممکن است جهل مرکب (ثبوتا) در آن راه داشته باشد ولی همان حجت است چون قاطع عند القطع احتمال خلاف نمیدهد و.... (ادله ای که در فصل قبل گذشت). این قطع (در غیر از مناطات احکام که به حسن و قبح های واقعی مربوط میشود و از دایره ی فهم عقول بشری خارج است) کاشفیت و حجیت دارد.
حسین جان ابادی
2018/12/04, 16:09
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال مشهور: ما قطع داریم که از تعبد به خبر واحد محالی رخ نمی دهد لذا امکان وقوعی دارد
اشکال مرحوم شیخ: اینکه عقل بخواهد حکم به امکان وقوعی دهد و بگوید از تعبد به خبر واحد محالی رخ نمی دهد باید به تمامی جهات محسنه و مقبحه مربوط به تعبد به خبر واحد احاطه کامل داشته باشد و علم به انتفاء جهات مقبحه داشته باشد و چنین چیزی را کسی نمی تواند ادعا کند لقصور العقل
ولی در چنین فضایی که استحاله هم ثابت نشده باشد سیره قطعیه عقلا بر این است که آثار امکان وقوعی را جاری می کند در نتیجه اگر دلیلی از متون مبنی بر وقوع مطلب مثل تعبد به خبر واحد ارایه گردید آن را می پذیرد و دیگر به توجیه آن نمی پردازد.
رضا اسکندری
2018/12/04, 20:37
باسمه تعالی
پیرو اشکالاتی که استاد اسکندری در کلاس مطرح فرمودند، مطلبی عرض میکنم:
مشهور در استدلال خود گفته اند: «نقطع بأنّه لا يلزم من التعبّد به محال» و شیخ اشکال فرموده است که «القطع بعدم لزوم المحال في الواقع موقوف على إحاطة العقل بجميع الجهات المحسّنة و المقبّحة و علمه بانتفائها، و هو غير حاصل فيما نحن فيه». استاد در کلاس به این فرمایش شیخ اشکال کرده و فرمودند که توالی فاسده ای دارد. لکن به نظر میرسد که فرمایش شیخ، متین است. با این توضیح که:
ممکن است «یقین پیدا کردن به گزاره های مثبت» کاری نسبتاً سهل و دست یافتنی باشد؛ اما «یقین پیدا کردن به گزاره های منفی» کاری دشوارتر است و در مواردی استحاله دارد. مثلاً اینکه بگوییم «زید گناه کرده است» آسان است زیرا همینکه یک گناه از او ببینیم میتوانیم این جمله بگوییم. ولی اینکه بخواهیم بگوییم «زید گناهی نکرده است» بسیار سخت است زیرا باید تمام آنات و لحظات و اماکنی که زید حضور داشته را مطلع باشیم و حکم به نفی گناه وی در آنها بکنیم. چه بسا از همین روست که در رجال، جرح روات مقدم بر توثیق آنهاست. زیرا کسی که توثیق میکند، نهایتاً ادعا میکند که فسقی از راوی ندیده است ولی اینکه کسی وی را جرح کند، نشان میدهد که ادعای توثیق اساساً باطل بوده است.
در استدلال مشهور نیز آنچه مشاهده میشود، یک گزارۀ منفی است. زیرا گفته اند «قطع داریم که مستلزم هیچ محالی نیست» حال آنکه برای چنین حکمی: 1- یا باید تمام توالی محتمل را استقراء کنند و مستحیل بودنِ آنها را نفی کنند؛ که چنین چیزی شبه محال، زیرا ادعای استقرای تمامی توالی، ادعای سنگینی است؛ 2- یا باید برهان بر عدم استلزام استحاله بیاورند، که در اینجا برهانی از آنها نقل نشده است. پس چنین ادعایی بسیار سنگین است و چه بسا نتوان از پس اثبات آن بر آمد. به همین خاطر است که شیخ به مشهور میفرماید: «نگویید تعبد به ظن مستلزم محال نیست، بلکه بگویید ما هیچ استلزام محالی کشف نکردیم».
به نظر میرسد آن تالی فاسدی که استاد اسکندری (حفظه الله) نسبت به قول شیخ مطرح فرمودند نیز قابل پاسخ باشد. ایشان - آن طور که بنده فهمیدم - فرمودند که این ادعای شیخ ریشۀ معرفت را متزلزل میکند و باعث میشود که ما صرفاً بناگذاری هایی داشته باشیم نه اینکه خبر از واقع بدهیم.
اما گویا میتوان پاسخ داد که: این فرمایش شیخ، در گزاره های «منفی» است نه «مثبت». لذا در بسیاری از گزاره های «مثبت»، میتوان به یقین رسید و ادعای کشف واقع کرد. آنچه سخت یا در مواردی محال است، ادعای کشف از واقع در گزاره های «منفی» است.
سلام و تشکر از فرمایش تان. چند نکته رو عرض میکنم
اول اینکه آیا صرفا مساله در گزاره مثبت و منفی است؟ یعنی اگر ما گزاره محل بحث را به جای اینکه بگوییم «تعبد به ظن محال نیست» این طور بیان کنیم که «تعبد به ظن ممکن است» مشکل حل میشود؟!!!!
دوم اینکه در رجال هم قول معروف تعارض توثیق و تضعیف است و نظریه تقدم تضعیف بر توثیق به بیانی که شما فرمودین تقریبا جزو مسائلی که رد شده است.
و باقی احاله به آنچه در کلاس خدمت تون عرض کردم.
رضا اسکندری
2018/12/04, 20:42
با سلام به همه دوستان
در مورد بحث تعطیل معرفت لطفا مطلب زیر را مطالعه بفرمایید
مشهور در توجیه اینکه تعبد به ظن ممکن است، گفته اند: ما قطع داریم که از تعبد به ظن محالی لازم نمی آید.
نکته: مشهور گفته اند از تعبد به ظن محال لازم نمی آید یعنی امکان وقوعی آن را اثبات کرده اند. لذا نگفته اند که خود تعبد به ظن فی نفسه محال نیست؛ گرچه اگر چیزی امکان وقوعی داشته باشد، امکان ذاتی نیز دارد.
اشکال مرحوم شیخ بر مشهور این است که انسان وقتی میتواند به صورت قطعی حکم بکند به اینکه امری لازمه ی مستحیل ندارد که بتواند به تمام لوازم و آثار آن و جهات محسنة و مقبحة ی اطراف آن احاطه داشته باشد. پس نمیتوانیم بگوییم تعبد به ظن عند الواقع هیچ لازمه محالی ندارد.
این مطلب همان است که مرحوم شیخ ذیل بحث اخباریین اشاره کرد که عقل نمیتواند به مناطات احکام دسترسی داشته باشد فلذا نمیتواند حکم کند که فلان عمل قبیح است پس شارع باید آن را حرام کند یا فلان عمل حسن است پس شارع باید آن را واجب کند.
سوال: چطور فلاسفه به راحتی حکم میدهند که ماهیات ممکن الوجود هستند درحالیکه به جهات مختلف آن احاطه ندارند؟
پاسخ آن از بیانات قبل روشن است. زیرا فیلسوف در مواجهه با واقعیات عالم خارج، آنها را بماهوهو بررسی میکند و حکم به امکان ذاتی آنها میکند اما امکان وقوعی به معنای عدم وجود لازمه ی مستحیل، با بررسی ذات شیء قابل استحصال نیست بلکه بعد از وجدان حصول شیء، حکم به امکان آن میشود.
سوال: آیا این مطلب موجب انکار اساس علم و معرفت دینی خواهد بود؟
چنانکه گفته شد، این مطلب موجب انکار علم در مناطات احکام فرعیه است و این امری مسلم و مقبول نزد اکثر فقهاست. حتی کسانیکه قائل به حجیت ادراکات عقل در سطح وسیع شده اند، اجازه نمی دهند عقل ناقص بشری به دنبال کشف مناطات رفته و از پیش خود به شارع نسبت دهد که باید فلان چیز را حرام کند یا فلان چیز را حلال کند.
اما علم و معرفت دینی در ساحت اصول اعتقادی، با محکمترین مبانی و ادله در جای خود برقرار است. اثبات ذات باری تعالی و صفات او و نیز فهم حقائق کلیه عالم، بلاشک ارتباطی با «جهات محسنه و مقبحه» ندارد که بخواهد با این کلام شیخ نفی شود!!!!!!
در ساحت فروع نیز، احکام از ناحیه شارع تلقی میشود که پایه های آن (مانند حجیت قطع، حجیت امارات و...) قطعی است. البته عقل نیز با شرایط خاص خود ممکن است به صورت محدود به حکم شرعی دسترسی پیدا کند (به عنوان منبع اصدار حکم) گرچه بعضی از علما ضمن پذیرفتن کبرای حجیت عقل گفته اند «کبری لاصغری له...»
سوال: آیا این کلام دسترسی فهم بشری به واقع را انکار نمی کند؟
فنقول:
- اگر دستیابی به واقع ثبوتا مدنظر شماست؟ (منظور از ثبوتا این است که علم حاصل نزد ما فی الواقع و نفس الامر هم مصاب باشد)
بلاشک کلام شیخ منکر این دستیابی و کشف نیست چرا که ضعیفترین ظنون ما هم احتمال اصابه به واقع را دارند و اصلا چنین چیزی محل بحث نیست.
- اگر دستیابی به واقع اثباتا مد نظر شماست؟
این دستیابی و کشف در قالب قطع صورت میگیرد که دو حالت دارد:
1. قطع منطقی (برهانی) که جهل مرکب در آنها راه ندارد و طبق اصطلاح حکما، مصاب به واقع است: این قطع اصلا در ساحت فروع دین مورد نیاز نیست و اصلا کسی ادعا نکرده که برای رسیدن به احکام شرعی نیاز به قطع منطقی داریم.
2. قطع اصولی (روانشناختی) که گرچه ممکن است جهل مرکب (ثبوتا) در آن راه داشته باشد ولی همان حجت است چون قاطع عند القطع احتمال خلاف نمیدهد و.... (ادله ای که در فصل قبل گذشت). این قطع (در غیر از مناطات احکام که به حسن و قبح های واقعی مربوط میشود و از دایره ی فهم عقول بشری خارج است) کاشفیت و حجیت دارد.
فکر میکنم با عرایضی که امروز خدمت تون داشتم جواب سوالات تون و نقطه اشتباه رو فهمیده باشید. در مساله حکم به امکان و امتناع هیچ تفاوتی بین ماهیات و غیر ماهیات نیست. یا عقل میتواند امکان و امتناع را درک کند یا نمیتواند. ظاهرا شما همان توجیهی که خدمت تون گفتم رو در ذهن داشتین که بیان مفصل اشتباه بودنش رو سر بحث خدمت تون عرض کردم.
در مورد قطع منطقی و اصولی و ... با قطع نظر از اشتباه بودن تقسیم بندی و پذیرش فرمایشتان، در جلسه قبل توضیحاتی دادم.
علی حیدری دلگرم
2018/12/05, 00:39
سلام و تشکر از فرمایش تان. چند نکته رو عرض میکنم
اول اینکه آیا صرفا مساله در گزاره مثبت و منفی است؟ یعنی اگر ما گزاره محل بحث را به جای اینکه بگوییم «تعبد به ظن محال نیست» این طور بیان کنیم که «تعبد به ظن ممکن است» مشکل حل میشود؟!!!!
دوم اینکه در رجال هم قول معروف تعارض توثیق و تضعیف است و نظریه تقدم تضعیف بر توثیق به بیانی که شما فرمودین تقریبا جزو مسائلی که رد شده است.
و باقی احاله به آنچه در کلاس خدمت تون عرض کردم.
با عرض تشکر از استاد عزیز بابت وقتی که گذاشتند:
1- مشکل در مثبت یا منفی بودن جمله، یک مشکل ادبی نیست. بلکه حتی اگر جمله ای که در ظاهر مثبت است نیز بفرمایید، مترتب بر نفی همۀ محسنات و مقبحات است که کاری بسیار دشوار است.
2- مثالی که از رجال زدم برای تقریب ذهن بود وگرنه حتی اگر مثال زیر سؤال برود، مطلب اصلی پابرجاست
«انجمن علمی پژوهشی طالب»
فضایی پویا و بانشاط برای تولید و گسترش علوم اسلامی