PDA

توجه: این یک نمای بایگانی (آرشیو) است. در این حالت عکس‌ها نمایش داده نمی‌شود. برای مشاهده کامل متون و عکس‌ها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تحقیق اول سه‌ماهه فقه (دوره خارج)، استاد مدقق



طالب
2018/11/24, 16:08
با سلام
موضوع تحقیق سه ماهه اول فقه که ناظر به درس خارج استاد شب‌زنده‌دار (دامت برکاته) است و توسط استاد مدقق (زید عزه) طراحی شده خدمت دوستان ارایه می‌شود.
یکی از سه موضوع زیر:
۱.استثناء ابوین از بعض مراتب امر به معروف و نهی از منکر (استثناء از مراتب بالاتر از گفتار نرم)
۲. بررسی ادله اولین مرتبه اعمال قدرت در امر به معروف و نهی از منکر

بخشی از آیین‌نامه پژوهشی دوره خارج مدرسه:

تحقیق فقهیِ خاص (سه بار در سال):
یکی از مباحث فقهی پر مغز مطرح شده در درس خارج که جای تحقیق و هم‌چنین تتبع و چینش مناسب و جدید دارد، نهایت پس از پایان 15 جلسه از ثلثِ جلسات درس خارج و از مباحث همان 15 جلسه، از سوی استاد مُمهّد، معین می‌شود و طلبه یک ماه فرصت دارد با توجه به کلمات استاد خارج و استاد مُمهّد و کتب تمهیدی که خوانده و دیگر کتب مورد نیاز، یک متن جمع‌بندی منظم به همراه بیان نظر خویش و ترجیحا همراه با نوآوری و یا حرف جدید، ارائه دهد. در هر ثلثِ تحصیلی این برنامه تکرار می‌شود و طلبه موظف است در مجموع، سه مرتبه در هر سال تحصیلی این تقریر علمی را مطابق با شیوه‌نامه تحویل دهد.


توجه:


طلاب عزیز تا پایان آذرماه 1397 فرصت دارند که تحقیق خود را ذیل همین موضوع به صورت پاسخ ارسال فرمایند.

با تشکر از همکاری شما

حائری علی اصغر
2018/12/11, 15:49
سلام علیکم و رحمة الله
بررسی ادله استثناء ابوین از مراتب بالاتر از گفتار نرم در امر به معروف و نهی از منکر ؛ تقریر دروس حضرت آیت الله شب زنده دار دام ظه

سید محسن منافی
2018/12/22, 21:36
........

سید حسین حسینی
2019/01/10, 15:48
عنوان
بررسی ادله استثناء والدین از مراتب شدید امر به معروف و نهی از منکر
سید حسین حسینی
سال تحصیلی:98 - 97

چکیده
از مسلمات فقهی وجوب امر به معروف و نهی از منکر است که دارای مراتب است و هر مرتبه ای دارای اصنافی است.تمام مراتب و اصناف مراحل شدید و ضعیف دارند.شدت و ضعف مراتب عبارت است از انکار قلبی، انکار لسانی و انکار یدی.خود انکار قلبی و لسانی و یدی هم شدت و ضعف دارند که تعبیر به اصناف می شود.بحث در این است که آیا والدین از مراحل شدید امر به معروف و نهی از منکر استثنا شده اند یا خیر.استثنا از مرتبه شدید یعنی عدم جواز انکار یدی و استثناء از صنف شدید یعنی عدم جواز لحن خشن نسبت به والدین.دلیل خاصی برای عدم جواز یافت نشده است اما با ادله عمومی به دنبال کشف مذاق شارع هستیم که آیا مذاق شارع بر جواز است یا عدم جواز.ممکن است کسی با دلیل خاصی(صحیحه حسن بن محبوب) این استدلال را نفی کند که به آن هم جواب می دهیم.

کلید واژه
امر به معروف و نهی از منکر، استثناء والدین، حرمت ایذاء، مذاق شارع، مراتب و مراحل امر به معروف و نهی از منکر، شیخ صدوق(ره)

مقدمه
از مسلمات مذهب حقه شیعه اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر است که فعل امر به معروف و نهی ازمنکر شرایط دارد، شرط وجوب و شرط واجب که شرط وجوب این است که آمر و ناهی علم داشته باشد و احتمال تاثیر بدهد و اینکه بداند آن شخص بازهم مرتکب این معصیت خواهد شد یا اینکه مشغول به آن معصیت باشد و شرط واجب آن است که مراتب را رعایت کند و ابتدا انکار قلبی کند و بعد انکار لسانی و در آخر انکار یدی که البته همین خودش اختلافی است که اصلا آیا مرتبه انکار یدی برای عامه مردم جایز است یا خیر و اینکه اصلا آیا ترتیب مراتب همینی است که بیان شد یا اینکه همین هم می تواند به نحو دیگری باشد که بین فقها مباحثی مطرح شده که در این مقاله در صدد حل این مشکل نیستیم.
آنچه که برخی از فقها پذیرفته اند این است که مرتبه انکار یدی در حق عامه مردم ثابت است و می توانند از باب امر به معروف و نهی از منکر عصات را بزنند یا گوشش را بگیرند و دیگر افعال که از باب امر به معروف و نهی از منکر باشد.
بر اساس ادله ما به این نتیجه نرسیدیم که برای عامه مردم مرتبه انکار یدی جایز باشد اما بحثمان این است که بر مسلک کسانی که این مرتبه را برای عامه مردم جایز می دانند آیا جایز است نسبت به والدین این مرتبه را اعمال کنند یا جایز نیست به طور کلی آیا جایز است هر رفتاری غیر از رفتار کلام نرم و خوش رویی داشت یا خیر، چه مرتبه انکار لسانی باشد مثل کسی که مرتبه شدید را بخواهد اعمال کند مثلا با صدای بلند آنها را نهی از منکر کند یا مرتبه یدی باشد چه اینکه ما قائل به مشروعیت مرتبه یدی باشیم یا اینکه با اذن حاکم مشروعیتیش را نسبت به خود ثابت کنیم، در هر صورت آیا جایز است از باب امر به معروف و نهی از منکر مرتبه یا صنف شدید را داشت یا اینکه به هیچ وجهی و در هیچ مرتبه ای جایز نیست.
ادله امر به معروف و نهی از منکر، مثل مرو بالمعروف، اطلاق دارد و اعم است از اینکه ایذاء بشود یا خیر و از طرفی هم ادله حرمت ایذاء است که اعم است از اینکه از باب امر به معروف و نهی از منکر باشد یا خیر حال در مجمع العنوانین که موردی باشد که امر به معروف و نهی از منکر مستلزم ایذاء باشد، اثبات شده است که اطلاق ادله امر به معروف بر این ادله مقدم است حال آیا اطلاق امر به معروف و نهی از منکر مورد ایذاء والدین را هم می گیرد یا خیر؛ یعنی شارعی که توصیه های بسیار زیادی نسبت به والدین دارد و احسان به آنها را بعد از نهی از شرک به ذات اقدسش بیان فرموده، آیا راضی است که مکلف والدین خودش را ایذاء کند و لو اینکه از باب امر به معروف و نهی ازمنکر باشد؟ در این بحث در صدد حل این سوال هستیم که نتیجه بحث این شد که از نگاه عرف بین ادله ای که سفارشات زیادی نسبت به والدین دارد و حکم به ایذاء والدین در مراتب شدیده از باب امر به معروف و نهی از منکر، تنافی احساس می شود بنابراین نسبت به اطلاق ادله امر به معروف و نهی از منکر شک داریم و استظهار اطلاق نداریم.
در ادامه هم ممکن است کسانی بخواهند با یک دلیل خاص به مقابله با این نظر قیام کنند که این روایت اشکال سندی ندارد و اشکال دلالی هم ندارد اما تنها اشکالش این است که این روایتی که بیان شده است مربوط به بحث امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه از باب دفع منکر است.

بسمه تعالی
بیان محل نزاع
طبق مبنای ما در باب امر به معروف و نهی از منکر مشروعیت ضرب برای آمر و ناهی نسبت به عاصی ثابت نشد اما بحث این است که طبق مبنای کسانی که برای آمر و ناهی قائل به مشروعیت ضرب و مراتب خشن از امر به معروف و نهی از منکر است و... هستند حال با این فرض که مشروعیت ضرب نسبت به عامه مردم در مقام امر به معروف و نهی از منکر ثابت شود آیا این عموم استثنا هم دارد یا اینکه نسبت به تمام افراد و اصناف عمومش محفوظ است؟ یعنی با فرض جواز ضرب برای عامه مردم آیا این جواز نسبت به عصاة خاصی مثل والدین تخصیص خورده است یا خیر؟هرچند مطابق مبنای ما هم به درد می خورد به این دلیل که هرچند که ما قائل به مشروعیت ضرب از باب امر به معروف و نهی از منکر نیستیم اما امر و نهی قلبی و لسانی را مشروع و واجب می دانیم و از طرفی هم اینها دارای مراتبی هستند که در مراتب اعلی با خشونت همراه است و این در حالی است که مطابق برخی از ادله استفاده می شود که حتی این مراتب را هم نباید نسبت به والدین داشت بنابر این این مبحث مطابق مبنای ما هم به درد می خورد.
بنابراین یکی از مواردی را که به عنوان استثناء از عموم جواز ضرب و... بیان کرده اند والدین است؛
طبق بیان برخی از بزرگان ضرب و فرک اذن و حتی مرتبه لسانی یا قلبی در مرتبه بالاترش که همراه با خشونت است از باب امر به معروف و نهی از منکر در حق والدین جایز نیست و البته برخی هم مثل مرحوم امام خمینی می فرمایند که در مقام امر به معروف و نهی از منکر جواز ضرب و بلکه وجوبش هم دارد، که استاد محترم حفظه ا... تعالی قائل به عدم مشروعیت نهی از منکر یدی در مواردی که منجر به جرح و کسر و مراتب خشن هستند، هرچند که برای امام یا من اذن له الامام جایز است اما برای عامه مردم ثابت نشده است.
نظرات علما
فرمایش مرحوم تبریزی
سوال:
امر به معروف و نهى از منكر نمودن پدر و مادر فرق مى‌كند، مثلًا اگر به حدّ‌ ضرب رسيد چه كند؟
[جواب] باسمه تعالى؛ چنانچه مادر يا پدر شخصى نعوذ بالله مرتكب محارم الهى مى‌شود كه بازداشتن او موقوف به زدن يا حبس كردن و مانند اينها باشد، به نحوى كه ارتكاب را ترك مى‌كند، مانعى ندارد، و لكن واجب نيست، و الله العالم.
برخی از بزرگان مثل مرحوم کاشف الغطاء و محقق سیستانی و سایر بزرگان می فرمایند که والدین از مراتب شدید امر به معروف و نهی از منکر استثنا شده اند و بلکه نسبت به ایشان حرام است و مشروعیت ندارد.
فرمایش مرحوم کاشف الغطاء
مرحوم کاشف الغطاء در باب مراتب امر به معروف و نهی ازمنکر در باب مشترکات بدنیه در باب امر به معروف و نهی
از منکر می فرمایند که باید اهل و عیالش را هم حمل بر انجام واجبات و ترک محرمات کند که اگر با خطاب لین شد که باید به همان اکتفا کرد اما اگر این خطاب لین نسبت به آنها اثر نداشت باید مرتبه خشن را اعمال کند اما نسبت به والدین این حق را ندارد، ایشان می فرمایند:
كما يُؤمر المكلّف بفعل الواجبات من الصوم و الصلاة و الطهارة و غيرها و تُرك المعاصي، و تُراد منه، كذلك يُراد منه أن يحمل عياله و أهل بيته على فعلها و تركها بخطابٍ ليّن، ثمّ خشن في غير الوالدين، ثمّ هجر و إعراض بوجهه كذلك، ثمّ في المنام لطالبه، ثمّ ضربٍ من دون استئذان من حاكم الشرع، من غير فرق بين عبده و زوجته و غيرهما.
فرمایش حضرت آیه الله سیستانی
حضرت آیه الله سیستانی هم می فرمایند که در مراتب امر به معروف و نهی از منکر نسبت به اهل اگر مرتبه خفیف موثر نشد باید مرتبه خشن و أشدّ را اعمال کند اما نسبت به والدین غیر از کلام نرم جواز چیزی ثابت نشده است و قول به جواز مشکل است.
مسألة 1274: يتأكد وجوب الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر في حق المكلف بالنسبة إلى أهله
، فيجب عليه إذا رأى منهم التهاون في الواجبات، كالصلاة و أجزائها و شرائطها، بأن لا يأتوا بها على وجهها، لعدم صحة القراءة و الأذكار الواجبة، أو لا يتوضئوا وضوءاً صحيحاً أو لا يطهروا أبدانهم و لباسهم من النجاسة على الوجه الصحيح أمرهم بالمعروف على الترتيب المتقدم، حتى يأتوا بها على وجهها، و كذا الحال في بقية الواجبات، و كذا إذا رأى منهم التهاون في المحرمات كالغيبة و النميمة، و العدوان من بعضهم على بعض، أو على غيرهم، أو غير ذلك من المحرمات، فإنه يجب أن ينهاهم عن المنكر حتى ينتهوا عن المعصية، و لكن في جواز الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر بالنسبة إلى الأبوين بغير القول اللين و ما يجري مجراه من المراتب المتقدمة نظر و إشكال.
تحقیق الکلام
از طرفی اطلاق ادله وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر داریم و از طرفی هم اطلاق اهل را داریم که شامل والدین هم هست و مشهور فقها به همین دلیل استدلال کرده اند و والدین را از عموم استثنا نکرده اند.
برای استثنا والدین به ادله عمومی و خصوصی استدلال شده است:

استدلال به استثناء والدین
دلیل عام اولیه که با ادله امر به معروف درگیر است دلیل حرمت ایذاء مومن است که شامل والدین هم هست ؛ نهی از منکر حتما سبب ایذا هست و اطلاق حرمت ایذا حتما شامل والدین هم هست و آنچه مسلم است این است که غیر از والدین از این اطلاق قید خورده و خارج شده اند و اطلاق ادله امر به معروف و نهی از منکر شامل آنها شده است اما نسبت به والدین که احتمال عدم تقیید می دهیم در این صورت والدین از این اطلاق خارج نمی شوند پس احراز نکرده ایم که والدین از این عموم استثنا شده باشند.
اما ادله که در خصوص والدین آمده است آیا می تواند مخصص باشد یا اینکه این قابلیت را ندارد بنابراین در این صورت تعارض شده و تساقط خواهند کرد بنا بر این به ادله فوقانی رجوع میشود که حرمت ایذا است.
اشکال
البته نسبت به این دلیل یک ان قلتی هست که
اولا که استثنائی نشده است و آنچه که هست این است که آیا والدین از عموم حرمت ایذا استثنا شده اند و آیا ادله امر و نهی این قوت را دارد که والدین را هم شامل شود یا خیر؟
ثانیا آنچه از ادله ثابت شده است حرمت ایذا مومن است در حالی که ما می خواهیم دلیل بیاوریم برای استثناء مطلق والدین که اعم از مومن و غیر مومن است بنابراین والدین غیر مومن که اصلا مشمول عموم حرمت ایذا نیستند تا از پس ما نسبت به والدین غیر مومن چه دلیلی داریم که آنها را از عموم جواز ضرب استثنا کنیم در حالی که دلیل براستثنا فقط شامل مومنین است و نه غیر آنها.
مگر این که اینگونه بگوییم که فی الجمله والدین مسلمان تحت عموم حرمت ایذا می مانند و والدین غیر مسلمان هم بر مبنای کسانی که کفار را مکلف به فروع می دانند، باید دلیلی برای استثنا از عموم امر و نهی بیان شود برای استثنا والدین از عموم امر و نهی و همین که دلیل تاب این را نداشته باشد والدین کافر تحت عموم ادله امر و نهی باقی می مانند.
ادله عمومی
نسبت به والدین دو دسته دلیل داریم:
1. دسته ای که یک سری امور را نسبت به والدین حرام کرده اند.
2. دسته ای که یک سری امور را نسبت به والدین واجب کرده اند.
نواهی نسبت به والدین
تافیف
آیه مبارکه:
وَ قَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً
که در بیان اهل بیت علیهم السلام آمده است که کمترین اذیت نسبت به آنها را خدای متعال حرام فرموده است و همچنین مراتب بالاتر:
الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع: فِي قَوْلِ اللَّهِ إِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما قَالَ هُوَ أَدْنَى الْأَدْنَى حَرَّمَهُ اللَّهُ فَمَا فَوْقَهُ .
در روایتی امام صادق علیه السلام حقیقت «افّ» را بیان می فرمایند:
وَ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: أَدْنَى الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ شَيْئاً أَهْوَنُ مِنْهُ لَنَهَى عَنْهُ .

نهر
وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا
به معنای راندن و دور کردن است که راغب آن را همراه با شدت معنا کرده است که آنها را با شدت از خود دور نکن و اما الاسائل فلا تنهر...
ضرب
مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ- مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَيْهِ-
نکته: لعن برا ی کسی است که فاعل حرام باشد یا تارک واجب باشد و از طرفی هم حرمت اطلاق دارد که چه در مقام امر به معروف باشد یا نباشد بنابراین دو اطلاق تنافی دارند که باید دید کدامیک مقدم است.
عاق شدن
حرمت عاق الوالدین شدن از واضحات فقه است.
و در برخی از روایات است که شخصی که مبتلا به عاق الوالدین شده است بوی بهشت به مشام او نمی رسید، هرچند ممکن است کسی مناقشه کند که عدم استشمام بوی بهشت یک نعمتی است که از شخص سلب شده است ودلالتی بر حرمت ندارد.
هرچند که در سایر روایات حرمت عاق الوالدین شدن به خوبی قابل درک است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُنْ بَارّاً وَ اقْتَصِرْ عَلَى الْجَنَّةِ وَ إِنْ كُنْتَ عَاقّاً فَظّاً فَاقْتَصِرْ عَلَى النَّارِ ؛ اینکه وعده جهنم به کسی به خاطر عملی داده شده باشد قطعا آن عمل حرام است.
الاسخاط
به معنای ناراضی کردن والدین است
أَنَّهُ قَالَ: رِضَى الرَّبِّ فِي رِضَى الْوَالِدَيْنِ وَ سَخَطُ الرَّبِّ فِي سَخَطِ الْوَالِدَيْنِ
وقتی که سخط خدای متعال در سخط والدین شد دلیل بر این است که سخط الوالدین حرام است.
هرچیزی که از تافیف شدیدتر باشد
خود همین مطلب از آیه حرمت تافیف بر می آید و طریق اولویت دارد
علاوه بر آن در روایتی هم این مطلب بیان شده است :
وَ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: أَدْنَى الْعُقُوقِ أُفٍّ وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ شَيْئاً أَهْوَنُ مِنْهُ لَنَهَى عَنْهُ .
رفع الصوت فوق صوتهما
قَالَ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ قَالَ لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَ رِقَّةٍ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَ لَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا.
رفع الید فوق ایدهما
مَا حَقُّ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ قَالَ لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ.
جلوتر از والدین بودن
وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ
نشستن قبل از جلوس والدین
وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ
کاری که باعث شود به آنها ناسزا گفته شود
وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَهُ
استسباب به معنای جمع کردن فحش است و مراد این است که کاری کند که مردم به والدین او فحش دهند.
نظر غضبناک به ایشان
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاةً.
وجه اینکه خدای متعال نماز او را قبول نمی کند این است که یا نمازش باطل است و در این صورت دلالت بر حرمت دارد و یا اینکه شخص متقی نیست و خدای متعال فقط از اشخاص متقی عملی را قبول می کند که در این صورت نمی تواند دلالت بر حرمت داشته باشد به این دلیل که نماز این شخص مجزی هست ولی مقبول نیست و مانند نماز کسی است که در نمازش حضور قلب نداشته باشد در این صورت شخص کار حرامی نکرده است.
اقول اتفاقا این احتمال هم ملازم است با اینکه این شخص کار حرامی کرده است و اینکه کاری کرده است که از دایره متقین خارج شده است قطعا دلالت بر حرمت عملش دارد وگرنه کسی به خاطر عمل مکروه یا مباح از دایره متقین خارج نمی شود، ثانیا اینکه قیاس این شخص با کسی که در نمازش حواسش جمع نیست قیاس مع الفارق است.
مراد از قبولی عمل را با یک تمثیلی بیان کرده اند و مانند کسی است که برای کسی هدیه ای آورده باشد که یا قبول نمی کند و یا قبول کند و به دیگری هدیه کند و یا قبول کند و نزد خودش نگه دارد که این معنای سوم را به قبولی عمل تشبیه کرده اند، در هر صورت این اشکال ما وارد است.
نگاه تند و تیز
وَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَيْئاً أَدْنَى مِنْ أُفٍّ لَنَهَى عَنْهُ وَ هُوَ مِنَ الْعُقُوقِ وَ هُوَ أَدْنَى الْعُقُوقِ وَ مِنَ الْعُقُوقِ أَنْ يَنْظُرَ الرَّجُلُ إِلَى أَبَوَيْهِ يُحِدُّ النَّظَرَ إِلَيْهِمَا
کسی به فرزندش بگوید والدینم به فدایت
وَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع- عَنِ الرَّجُلِ يَقُولُ لِابْنِهِ أَوْ لِابْنَتِهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَوْ بِأَبَوَيَّ أَنْتَ أَ تَرَى بِذَلِكَ بَأْساً فَقَالَ إِنْ كَانَ أَبَوَاهُ حَيَّيْنِ فَأَرَى ذَلِكَ عُقُوقاً وَ إِنْ كَانَ قَدْ مَاتَا فَلَا بَأْسَ
ناراحت کردن والدین
مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا
غلظت کلام
الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنِ ابْنِ مِهْزَمٍ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَيْلَةً مُمْسِياً فَأَتَيْتُ مَنْزِلِي بِالْمَدِينَةِوَ كَانَتْ أُمِّي مَعِي فَوَقَعَ بَيْنِي وَ بَيْنَهَا كَلَامٌ فَأَغْلَظْتُ لَهَا فَلَمَّا أَنْ كَانَ مِنَ الْغَدِ صَلَّيْتُ الْغَدَاةَ وَ أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا أَبَا مِهْزَمٍ مَا لَكَ وَ لِخَالِدَةَ أَغْلَظْتَ فِي كَلَامِهَا الْبَارِحَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بَطْنَهَا مَنْزِلٌ قَدْ سَكَنْتَهُ وَ أَنَّ حِجْرَهَا مَهْدٌ قَدْ غَمَرْتَهُ وَ ثَدْيَهَا وِعَاءٌ قَدْ شَرِبْتَهُ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا تُغْلِظْ لَهَا
اوامر نسبت به والدین
این اوامر هم اعم از استحباب و وجوب است که بیش از 50 وظیفه است.
احسان به والدین
قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً .
و سایر آیاتی که در قرآن کریم است .
مصاحبت نیک
وَ إِنْ جَاهَدَاكَ عَلَى أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً
تشکر از ایشان
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِير
که در روایت شریف هم آمده است:
وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ دِلْهَاثٍ «3» عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى- أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ- فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ- وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ- فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ- وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ- فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ.
سخن کریم
وَ قُلْ لَهُمَا قَوْلاً كَرِيماً
خفض جناح و تواضع
وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ
دعا برای ایشان
وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيراً
و در روایت مضمره است که :
وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ وَ أَبَوَاهُ كَافِرَانِ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَسْتَغْفِرَ لَهُمَا فِي الصَّلَاةِ قَالَ قَالَ إِنْ كَانَ فَارَقَهُمَا وَ هُوَ صَغِيرٌ لَا يَدْرِي أَسْلَمَا أَمْ لَا فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ عَرَفَ كُفْرَهُمَا فَلَا يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا وَ إِنْ لَمْ يَعْرِفْ فَلْيَدْعُ لَهُمَا .
اینکه حضرت علیه السلام فرموده اند اگر که نمی داند کافر بوده اند یا نه برای آنها دعا کند و اینکه چه دعایی کند مطلق است.
که البته این روایت در کتاب قرب الاسناد هم آمده است .
نیکی به والدین
ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَافِعٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ شَيْئاً وَ إِنْ حُرِّقْتَ بِالنَّارِ وَ عُذِّبْتَ إِلَّا وَ قَلْبُكَ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَ وَالِدَيْكَ فَأَطِعْهُمَا وَ بَرَّهُمَا حَيَّيْنِ كَانَا أَوْ مَيِّتَيْنِ وَ إِنْ أَمَرَاكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِكَ وَ مَالِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الْإِيمَانِ .
البته در این باره در قرآن کریم دستور مستقیم نیامده اما از حضرت یحیی علی نبینا و آله و علیه السلام اینگونه تمجید شده است که ایشان نسبت به والدینشان برّ داشتند.
يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيّاً ﴿12﴾وَ حَنَاناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكَاةً وَ كَانَ تَقِيّاً ﴿13﴾وَ بَرّاً بِوَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيّاً ﴿14﴾
مباشرت در خدمت به والدین
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَبِي قَدْ كَبِرَ جِدّاً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَةَ فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِيَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِيَدِكَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً .
تکنیه والد به نام پدرش
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنَ السُّنَّةِ وَ الْبِرِّ أَنْ يُكَنَّى الرَّجُلُ بِاسْمِ أَبِيهِ.
هدیه برخی اعمال خیر
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ أَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُرِيدُ أَنْ يَجْعَلَ أَعْمَالَهُ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ وَ الْخَيْرِ أَثْلَاثاً: ثُلُثاً لَهُ، وَ ثُلُثَيْنِ لِأَبَوَيْهِ، أَوْ يُفْرِدَهُمَا مِنْ أَعْمَالِهِ بِشَيْ‌ءٍ مِمَّا يُتَطَوَّعُ بِهِ، بِشَيْ‌ءٍ مَعْلُومٍ، وَ إِنْ كَانَ أَحَدُهُمَا حَيّاً وَ الْآخَرُ مَيِّتاً.فَكَتَبَ إِلَيَّ «أَمَّا لِلْمَيِّتِ فَحَسَنٌ جَائِزٌ، وَ أَمَّا لِلْحَيِّ فَلَا إِلَّا الْبِرُّ وَ الصِّلَةُ»
نکته
1. این روایات اعم از کراهت و حرمت و استحباب و وجوب هستند لکن قدر متیقن این است که شارع نسبت به والدین اهتمام ویژه ای دارد که در رابطه با سایر مردم این اهتمام احساس نمی شود.
2. روایات اوامر و نواهی اطلاق دارند از این حیث که فرزند در مقام امر به معروف باشد یانباشد.
3. روایات روی هم رفته متضافر است و نیازی به بررسی سندی ندارد.
4. البته سایر عناوین مطلوب مولی هم هست که در ادله به آن اشاره شده است که عبارت است از مهربانی و انفاق به ایشان و اینکه نظر رحمت و رافت داشته باشد و اینکه والدین را بزرگ بشمارد و سایر عناوین زیادی که نشان از این است که شارع نسبت به والدین اهتمام ویژه داشته و همین منشا این احتمال است که ممکن است شارع مقدس مراتب اشد را از والدین برداشته باشد ویا اینکه باعث شود ادله امر به معروف در مراتب خشن و شدید نسبت به والدین انصراف داشته باشد و یا اینکه این احتمال به قدری قوت داشته باشد که ظهور را به هم بزند و نسبت به والدین ظهور نداشته باشد و لو اینکه به غیر والدین هم انصراف نداشته باشد لکن نسبت به والدین انصراف داشته باشد وهمین برای اثبات مدعای ما کافی است.
هرچند ممکن است کسی بگوید که شارع اصلا از جهت امر به معروف و نهی از منکر در مقام بیان نیست و ما احتمال قرینیت موجود را نمی دهیم یا لا اقل این است که احراز نکرده ایم که شارع از این جهت در مقام بیان باشد که البته بحث مبنایی است که اشاره خواهد شد.
5. ظاهر لفظ والدین این است که شامل جد و جده نمی شود.
نکته انصراف این است که شارعی که این قدر نسبت به والدین سفارش کرده است و به آن امر نموده و حساسیت نشان داده است چطور ممکن است بیاید و بفرماید در صورتی که والدین ترک واجبی مثل عدم رد سلام داشتند مکلف آنها را بزند.
گویا بین این سفارشات شارع و این که دستور به ضرب والدین در صورت عصیان دهد، تنافی احساس می شود، مخصوصا که از عظائم امور نباشد که شارع نسبت به آنها حساسیت بسیار بالایی داشته باشد.
این ظاهر فهم عرف است.


نتیجه:
طبق مبنای برخی از بزرگان مثل مرحوم آقا رضا همدانی در جایی که احتمال قرینیت بدهیم نمی توانیم به اطلاق یک امری اخذ کنیم؛ بنابر این در جایی که عقلا احتمال قرینه می دهند باید برای عدم قرینه دلیل آورد و عدم قرینه را احراز کرد.
لکن این مبنا خلاف مشهور است و عقلا در صورتی اصل عدم جاری می کنند که احتمال وجود قرینه بدهند و در صورتی که احتمال قرینیت موجود را بدهند نمی توانند به این اصل تمسک کنند.
تفصیل
در اتصال و انفصال قرینه
ممکن است بین قرینه متصل و منفصل تفصیل قائل شد به این بیان که در قرینه متصل به خاطر این اصل عقلایی که ما یصلح للقرینیه مانع از تحقق اطلاق است، امر ظاهر در مطلق نباشد اما دراطلاقاتی که قرائن منفصله دارند چون ابتدا اطلاق شکل می گیرد، در جایی که در وجود قرینه ای شک حاصل شد اطلاق سالم می ماند.
در خطابات قانونی بودن قرینه
در خطابات قانونیه رسم بر این است که تبصره ها بعد از قانون می آیند
اما ما نحن فیه از نوع قرینه متصل است که شارع قبل و بعد از زمانی که دستور به امر به معروف و نهی از منکر نموده است اهتمام ویژه خود را نسبت به والدین هم مطرح فرموده است.
اشکال ها به استثناء
صحیحه حسن بن محبوب
برخی ممکن است برای اشکال به استثناء والدین، دلیل خاص اقامه کنند که علاوه بر اینکه حضرت علیه السلام از مراتب خشن امر به معروف نهی نفرموده اند بلکه به آن امر فرموده اند.
نتیجه اثبات این روایت این است که یک دلیل محکمی است بر این ادعا که ما نمی توانیم قائل به استثناء والدین شویم.
روایتی است که مرحوم صدوق نقل فرموده اند که عبارت است از:
وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ أُمِّي لَا تَدْفَعُ يَدَ لَامِسٍ قَالَ فَاحْبِسْهَا قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ فَامْنَعْ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهَا قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ فَقَيِّدْهَا فَإِنَّكَ لَا تَبَرُّهَا بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَهَا مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .
کیفیت استدلال به این روایت همان است که بیان شد.
اشکالات روایت
اشکال سندی
این روایت به جهت محمد بن موسی بن متوکل از حیث سندی ضعیف است؛ چون ایشان توثیقی ندارد.
اشکال دلالی و محتوایی
 ظاهر این روایت خلاف مشهور است به این جهت که آنچه که مسلم بین مشهور فقها است این است که در مراتب امر به معروف و نهی از منکر باید سیر از اخف به اشد باشد در حالی که این سیر در این روایت رعایت نشده است بنابر این از حیث دلالی معرض عنه اصحاب است.
 ثانیا در این روایت آن شخص نام مادر خودش را برده است و این قذف است و در عین حال حضرت علیه السلام آن شخص را نهی نفرمودند.
و یااینکه مطابق بیان بعضی از فقها آن شخص غیبت مادرش را انجام داده و حضرت علیه السلام نهی نفرمودند.
اشکال اساسی
این روایت برای دفع منکر است نه نهی از منکر؛ دلیل بر این ادعا این است که اولا یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تاثیر است و کسی که به هر نحوی که شده می خواهد عمل منافی عفت انجام دهد احتمال تاثیر نسبت به این شخص منتفی است.
ثانیا اگر از باب امر و نهی بود حضرت صلی الله علیه و آله و سلم می فرمودند او را از عذاب الهی بترسان در حالی که اینگونه نفرمودند.
پاسخ به اشکالات
دفع اشکال سندی
سه راه برای دفع این اشکال وجود دارد:
1. اثبات توثیق برای جناب محمد بن موسی بن متوکل
2. تصحیح سند از راه اسناد جزمی مرحوم صدوق(مبنایی)
3. تعویض سند
راه اول؛ اثبات وثاقت
برای اثبات وثاقت جناب محمد بن موسی بن متوکل 6 راه وجود دارد:
1. مرحوم سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل مطلبی دارند که می فرمایند تمام اشخاصی که در سند ذکر شده اند ثقه هستند پس جناب محمد بن موسی بن متوکل که یکی از این افراد است مشمول این توثیق و شهادت مرحوم سید بن طاووس هستند پس با توجه به اینکه ایشان توثیق متاخرین را قبول نمی کنند این بیان کاشف از این است که قدما جناب محمد بن موسی بن متوکل را توثیق کرده اند.
2. مرحوم صدوق در طرقی که نقل می کند بیش از 48 مورد جناب محمد بن موسی است و مروی عنه ایشان است؛ البته طبق مبنایی که مروی عنه قدما دلالت بر وثاقت او دارد و نقل اجلا نشان از وثاقت است.
3. وثیقات مرحوم علامه عن حس یا محتمل الحس است و ایشان هم در کتاب خودشان جناب محمد بن موسی را توثیق کرده اند.
4. کثرت نقل اجلا نشان از مقبولیت مروی عنه دارد که مرحوم آیه الله خویی در معجم رجالشان می فرمایند که 48 طریق به جناب محمد بن موسی وجود دارد.
5. تعبیر به رضی الله عنه است؛ با توجه به اینکه این تعبیر بار معنایی بزرگی دارد و نشان از جلالت شخصی است که این تعبیر در لسان فقها برای او بیان شده است؛ مرحوم صدوق در موارد بسیار زیادی و تا حدی که فحص شد تمام مواردی که نام ایشان را بیان می کنند این تعبیر را به کار می برند و این کاشف از وثاقت جناب محمد بن موسی است(البته این هم مبنایی است).
6. اگر کسی از اجلا باشد و نامش بر سر زبانها باشد و در عین حال قدحی نسبت به ایشان بیان نشده باشد این نشان از وثاقت شخص است(این هم مبنایی است و مثل مرحوم آیه الله تبریزی ره این مبنا را دارند).
اقول:هرچند که برخی از این توجیهات مبنایی است ولی روی هم رفته انسان اطمینان و ظن قوی نسبت به وثاقت جناب محمد بن موسی پیدا میکند.
راه دوم؛تعویض سند
مرحوم شیخ صدوق طبق بیانشان به تمام روایات جناب حسن بن محبوب طریق دیگری غیر از جناب محمد بن موسی دارند و ایشان در کتاب من لا یحضر می فرمایند که من به تمام روایات حسن بن محبوب علم دارم و طریق دیگری غیر از جناب محمد بن موسی را بیان می کنند که مرحوم شیخ طوسی آن را ذکر می کنند که عبارت است از: عن ابیه عن سعد بن عبد الله عن المیثم بن ابی مسروق عن معاویه بن حکیم عن احمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن محبوب... .
و بر فرض که مرحوم شیخ صدوق در سند شیخ طوسی ره نباشد باز هم این اشکال مرتفع است به این دلیل که خود مرحوم شیخ طوسی می فرمایند که من به تمام روایات جناب حسن بن محبوب طریق دارم؛ که این فرمایش ایشان سه احتمال دارد:
1. به تمام کتب و روایاتی جناب حسن بن محبوب که در عالم تکوین است دست پیدا کرده باشند.
2. به کتب متداول و غیر متداول که دست علما و رایج بین اصحاب باشد یا نباشد علم دارد.
3. به کتب متداول علم دارد.
اقول: به نظر حقیر احتمال دوم مقبول است به این دلیل که مرحوم شیخ طوسی با توجه به اینکه مرجع و
اقول: این بیان لازمه اش این است که خود مرحوم شیخ طوسی این روایت را نقل کرده باشد وگرنه اگر که این روایت را نقل نکرد باشد فایده ای ندارد چون احتمال مجعوله بودن و غیر مصیب به واقع بودن را دفع نمیکند به این بیان که هرچند که مرحوم شیخ طوسی به تمام روایات جناب حسن بن محبوب طریق دارد اما از کجا معلوم که این روایت هم جز آن روایاتی باشد که ایشان از جناب حسن بن محبوب نقل کرده باشند؟.
دفع اشکال دلالی
با تفکیک در حجیت به این اشکال جواب می دهیم؛
حجیت یک امر انحلالی است و اگر برخی از فقرات یک روایت اشکال داشت به نحوی که نمی شود به آن ملتزم بود در این صورت چون از حیث سندی درست است به آن مقداری که اشکال ندارد اخذ می کنیم؛ زیرا هر فرازی یک حجیت مستقله دارد، مثل: روایتی که نقل شده که هر کسی که به خدای متعال دروغ ببندد وضو و روزه اش باطل می شود در این صورت فقها به بطلان روزه ملتزم شده اند اما بطلان وضو را قبول نکرده اند که از باب تفکیک در حجیت است.
اشکال به قذف که مطرح شده است، خودش اول الکلام است که آیا قذف در مقام سوال اشکال دارد یا خیر کما اینکه مرحوم شیخ اعظم به همین روایت استناد کرده اند برای اثبات جواز قذف در مقام سوال، یا وجوه دیگری که فقها در بحث مکاسب بیان کرده اند که هریک از اینها که ولو احتمالش ثابت شود این اشکال منتفی خواهد شد.
عدم ردع حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم وجوهی می تواند داشته باشد از جمله این که احکام تدریجی اند و شاید در آن زمان برای حرمت قذف حکم حرمت بیان نشده بود، یا اینکه شاید زمانی که امام صادق علیه السلام این جریان را بیان می فرمایند در مقام بیان تمام ما وقع نیستند و تمام جهات را لحاظ نفرموده اند.
استدلال به تعلیل روایت
در این روایت تعلیلی ذکر شده است که جواز ضرب برای والدین با آن اثبات میشود که حضرت علیه السلام فرمودند «فانک لا تبرها بشیء افضل من ان تمنعها» در این روایت حد وسط این است که بهترین نیکی به مادر این است که او را از عذاب جهنم نجات بدهی.
مبنای شهید صدر(ره)
زمانی که مولا عناوین مسببیه را بیان می کند مرادش همان سبب است و به همین جهت نسبت به سبب می شود اطلاق گیری کرد مانند وقتی که مولا می گوید فلانی را بکش؛ در این صورت مراد مولی همین است که به او شمشیر بزن یا اینکه او را با تیر بزن که در این صورت نسبت به اسباب اطلاق جاری می شود، لازمه این مبنا این است که در مانحن فیه که عنوان مسببی بیان شده و مولا از مکلف عنوان مسببی را خواسته است در واقع نسبت به اسبابی که این عنوان را محقق می کند اطلاق جاری است و بنابر این می تواند مادرش را بزند زیرا که هر قدر هم او در این دنیا ایذا شود بهتر است از آنکه در آتش جهنم ایذا شود.
مبنای استاد
در صورتی که حکم روی عنوان رفته باشد نمی توان نسبت به اسباب اطلاق گیری کرد و باید مشروعیت اسباب ثابت شود، پس طبق این مبنا باید نهی از منکر والدین با اسبابی شود که مشروعیت آنها ثابت شده باشد و نمی توان با همین دلیل مشروعیت طریق را اثبات کرد زیرا که تمسک به عام است در شبهه مصداقیه.
جمع بندی روایت
این روایت از حیث سندی مشکلی ندارد و از حیث دلالی هم قابل توجیه است اما اشکال اساسی این روایت این است که این روایت از باب دفع منکر است و نه نهی از منکر؛ پس تمسک به این روایت برای اثبات جواز ضرب از باب نهی از منکر درست نیست.
اشکال نقضی
اگر دلیل بر عدم جواز استثناء والدین سفارشات زیادی باشد که در ادله آمده است لازمه اش این است که باید همه مومنان هم از مراتب بالای امر به معروف و نهی از منکر استثنا شوند به این دلیل که سفارشات زیادی نسبت به مومنان و حفظ احترام آنها و حقوقشان در روایات آمده است که لازمه اش استثناء ایشان است در حالی که تالی فاسد آن بسیار معلوم است و هیچ فقیهی به آن ملتزم نشده است.
روایات که در کافی شریف و سایر کتب روایی است از جمله:
• عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ الْهَجَرِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَيْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَيَّعَ مِنْهَا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ وِلَايَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ فِيهِ مِنْ نَصِيبٍ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هِيَ قَالَ يَا مُعَلَّى إِنِّي عَلَيْكَ شَفِيقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَيِّعَ وَ لَا تَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَا تَعْمَلَ قَالَ قُلْتُ لَهُ لٰا قُوَّةَ إِلّٰا بِاللّٰهِ قَالَ أَيْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ الْحَقُّ الثَّانِي أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِيعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِينَهُ بِنَفْسِكَ وَ مَالِكَ وَ لِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ رِجْلِكَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَكُونَ عَيْنَهُ وَ دَلِيلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَا تَشْبَعَ وَ يَجُوعُ وَ لَا تَرْوَى وَ يَظْمَأُ وَ لَا تَلْبَسَ وَ يَعْرَى وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ يَكُونَ لَكَ خَادِمٌ وَ لَيْسَ لِأَخِيكَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَكَ فَيَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ يَمْهَدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِيبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِيضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَى قَضَائِهَا وَ لَا تُلْجِئُهُ أَنْ يَسْأَلَكَهَا وَ لَكِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ وَصَلْتَ وَلَايَتَكَ بِوَلَايَتِهِ وَ وَلَايَتَهُ بِوَلَايَتِكَ.
• عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ سَيْفٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: كَتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا يَسْأَلُونَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَشْيَاءَ وَ أَمَرُونِي أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ حَقِّ الْمُسْلِمِ عَلَى أَخِيهِ فَسَأَلْتُهُ فَلَمْ يُجِبْنِي فَلَمَّا جِئْتُ لِأُوَدِّعَهُ فَقُلْتُ سَأَلْتُكَ فَلَمْ تُجِبْنِي فَقَالَ إِنِّي أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا إِنَّ مِنْ أَشَدِّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ثَلَاثاً إِنْصَافَ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ حَتَّى لَا يَرْضَى لِأَخِيهِ مِنْ نَفْسِهِ إِلَّا بِمَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ مِنْهُ وَ مُوَاسَاةَ الْأَخِ فِي الْمَالِ وَ ذِكْرَ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَكِنْ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَيَدَعُهُ.
• عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ.
و روایات دیگری که در این باب است و اهمیت بسیار زیاد مومن را می رساند.

نتیجه این اشکال این است که والدین هم مثل مومنان هستند و اینکه سفارشات زیادی نسبت به احترام آنها شده است دلیل بر عدم مشروعیت مراتب خشن و بالاتر امر به معروف و نهی از منکر نمی شود.
رد اشکال
هرچند که برخی از مفاد این دو دسته مشترک است اما این قیاس مع الفارق است.
أقول: که والدین هم از حیثی مومن می توانند باشند و مشمول این دسته از روایات هستند علاوه بر اینکه بر عنوان والدین ادله زیادی آمده است که والدین دو حیث مومن و والدین بودن را دارند ثانیا اینکه لسان روایاتی که در باره والدین است با لسان روایاتی که درباره مومنان است متفاوت است.
جمع بندی آخر
جمع بین ادله
اگر فرض بر این باشد که ما این روایات را قبول کنیم، جمع بین این ادله، که می فرماید کوچکترین رنجش را نسبت به مومنان ایجاد نکن، با ادله امر به معروف و نهی از منکر چگونه است؟
وجوهی را می توان بیان کرد:
1. این روایات حمل بر استحباب شود؛ دلیل براین حمل این است که حضرت علیه السلام ابتداء از بیان حق مومنان بر هم امتناع فرمود در حالی که اگر این امر واجب می بود حضرت امتناع نمی فرمود.
لسان این روایات مثل این است که می فرماید ملعون ملعون من بات وحده.
مؤید این احتمال فرمایش مرحوم مجلسی است که می فرماید این حقوقی که نسبت به مومنان بیان شده است مستلزم حرج است و همین کاشف از مستحب بودن آنها است.
2. ضرورت فقه مبین این است که اینها واجب نیستند؛
سیره متشرعه این است که آنهابه این امور ملتزم نبودند چون در غیر این صورت اگر واجب می بود به صورت یک مسئله واضح و برجسته ای می شد.
این وجه بهترین احتمالی است که ممکن مطرح شود.
3. اگر بین ادله امر به معروف و این ادله عموم خصوص من وجه باشد در این صورت در مجمع العنوانین اگر یکی مرجح داشت که همان اخذ می شود مثل این که طبق مبنای مرحوم آخوند عموم لفظی بر عموم اطلاقی مقدم است.
بیان دیگری که ممکن است مطرح شود این است که اگر در فرض اجتماع یکی از ادله مقدم شود طرف دیگر دلیل بدون فرد یا قلیل الفرد میشود و در مانحن فیه اگر ادله حقوق مومنان را مقدم کنیم ادله امر به معروف و نهی از منکر یا فرد ندارند و یا بسیار کم خواهد شد.
مفهوم شناسی مومن
لفظ مومن معانی متفاوتی دارد و احتمالاتی بیان شده که عبارت اند از:
• هر کسی که ولایت اهل بیت علیهم السلام را قبول کرده باشد.
• شخصی که اصلا از او گناهی سر نزده است.
• مومن کسی است که اگر گناهی از او سر زده باشد توبه کند(البته خارج از بحث شد به این دلیل که از شرایط امر به معروف ونهی از منکر اصرار عاصی است).
به تناسب حکم و موضوع ظاهرا مراد از مومن در روایات و ادله کسی است که گناهی از او سر نزده باشد.
نکته آخر اینکه اگر نسبت به والدین فرض بگیریم که مراتب اشد امر به معروف و نهی از منکر جایز است در این صورت نسبت به سایر مومنان به طریق اولی ثابت می شود.

نتیجه
نتیجه بحث این شد که اطلاقات ادله وجوب امر به معروف و نهی از منکر والدین را شامل نمی شود و یا اینکه لا اقل استظهار نکرده ایم که اطلاقات شامل والدین شود و بلکه با توجه به توضیحاتی که داده شد که شارع اهتمام ویژه ای نسبت به والدین دارد سبب انصراف اطلاقات شده و بنابراین والدین نسبت به مراتب و اصناف شدید امر به معروف و نهی از منکر استثنا شده اند و صحیحه حسن بن محبوب هم نتوانست مانع از استثناء والدین شود و قیاس والدین به مومنان، برای تشکیک در استثناء، مع الفارق بود.

منابع
• قرآن کریم
• طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الأمالي (للشيخ الطوسي)، در يك جلد، دار الثقافة، قم - ايران، اول، 1414 ه‍ ق
• تبريزى، جواد بن على، استفتاءات جديد (تبريزى)، دو جلد، قم - ايران، اول، ه‍ ق
• صدر، محمد باقر، بحوث في علم الأصول - قم، چاپ: سوم، 1417 ق.
• راوندى، قطب الدين، سعيد بن عبداللّه، دعوات الراوندي - سلوة الحزين، در يك جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1407 ه‍ ق
• همدانى، رضا بن محمدهادى، الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية - تهران، چاپ: اول، 1377 ق.
• حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة)، در يك جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1413 ه‍ ق
• كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية)، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه‍ ق
• نجفى، كاشف الغطاء، جعفر بن خضر مالكى، كشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء (ط - الحديثة)، 4 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم - ايران، اول، 1422 ه‍ ق
• عريضى، على بن جعفر عليهما السلام، مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها، در يك جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق
• نورى، محدث، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 18 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بيروت - لبنان، اول، 1408 ه‍ ق
• قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه‍ ق
• سيستانى، سيد على حسينى، منهاج الصالحين (للسيستاني)، 3 جلد، دفتر حضرت آية الله سيستانى، قم - ايران، پنجم، 1417 ه‍ ق
• عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه‍ ق

محمد اشعری
2019/01/19, 20:59
نن

مجتبی شفیعی
2019/01/29, 08:10
بسم الله الرحمن الرحیم