توجه: این یک نمای بایگانی (آرشیو) است. در این حالت عکسها نمایش داده نمیشود. برای مشاهده کامل متون و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال شماره ۱ (مخالفت التزامیه)
رضا اسکندری
2018/11/17, 23:18
سلام خدمت دوستان عزیز.
لطفا:
۱. موافقت التزامیه را تعریف کنید.
۲. نسبت بین موافقت التزامیه و علم را توضیح دهید.
۳. روند کلام شیخ در بحث مخالفت التزامیه با علم اجمالی در شبهات حکمیه را بیان کنید.
باسمه تعالی
عرض سلام و احترام و تبریک ایام به همه اعضا خصوصا استاد معظم حاج اقای اسکندری
• ۱. موافقت التزامیه را تعریف کنید.
• جواب : التزام یک فعل قلبی و جوانحی است (چه موافقت و چه مخالفت) یک عقد القلب است و یک بناء گذاری قلبی است .
• البته بحث در مخالفت التزامیه در التزامی هست که سر از انکار النبی (صلی الله علیه و اله و سلم) و کفر در نیاورد . پس ظاهرا التزام گزاره ای هست بعد از اینکه به ان گزاره علم پیدا کردی .
• نهایتا مرحوم شیخ ره در پایان این فصل مخالفت التزامیه را اینطور بیان میفرمایند که منظور یا عدم الالتزام هست یا التزام به عدم حکم الله در مرحله ظاهر و نه در مرحله واقع چرا که ممکن است سر از انکار النبی در بیاورد ."ان المراد من المخالفة الالتزامیة ، عدم الالتزام او الالتزام بعدم الحکم فی مرحلة الظاهر اذا اقتضت الاصول ذلک ."
۲. نسبت بین موافقت التزامیه و علم را توضیح دهید.
• جواب : اما این عمل جوانحی از طرفی اختیاری است و عمل فعالانه ی نفس محسوب میشود برخلاف علم (به معنی (حصول الشیئ او صورته عند النفس )) که هم غیر اختیاری است و هم نفس انسان به صورت منفعلانه در قبال ان عمل میکند . اگرچه که تهیه مقدمات حصول علم برای نفس به صورت اختیاری و فعالانه انجام بشود (از طریق مشاهده یا مطالعه یا سمع یا ... )
• اگر بخواهیم قائل بشویم که التزام متوقف بر علم نیست باید قائل بشویم که میتوان به مفهومی التزام پیدا کرد که علمی به ان نداریم در حالیکه التزام از مفاهیم حرفی است و لازم است به یک مفهوم اسمی و مستقل اضافه شود .اگر گفته شود که میشود به یک چیز نامعلوم مشار الیه مثلا حرفی که اقای الف میزند ملتزم شد ، ظاهرا این تعبیر عرفی نیز خالی از مسامحه نیست چرا که منظور این است که اگر من حرف او را بفهمم به ان حرف ملتزم میشوم نه اینکه به همین حرف مجهول بما هو مجهول ملتزم میشوم .
• و در اخر عرض میشود که بنده اشکالی نمیبینم که التزام همان اعتقاد باشد (به قرینه عبارت ایشان در شبهه حکمیه :و ليست كالاصول الاعتقادية يطلب فيها الالتزام و الاعتقاد من حيث الذات) و جایگاه ان بعد از علم به یک گزاره است و جنس ان نیز با علم متفاوت است و ما درصورتی از مرحله ی علم به یک گزاره به حد التزام نسبت به ان گزاره میرسیم که انسان نسبت به همه باید ها و نبایدهایی که مبتنی بر آن هست قصد و اراده داشته باشد اگرچه که به مرحله عمل نرساند و در عمل با ان التزام خود مخالفت کند .ولی بهر حال این التزام یک عمل فعالانه ای از نفس انسان است بخلاف علم .
۳. روند کلام شیخ در بحث مخالفت التزامیه با علم اجمالی در شبهات حکمیه را بیان کنید.
○ مرحله اول : مخالفت التزامیه با علم اجمالی در شبهات حکمیه اشکالی ندارد چرا که بنابر 2شرطی که گذاشته شد ، تنها در صورتی مخالفت التزامیه جواز دارد که منجر به مخالفت عملیه نشود و از طرفی منجزیت علم اجمالی هم نسبت به اعمال جوارحی و مخالفت عملیه است نه مخالفت قلبی
○ مرحله دوم : اگر گفته شود که ما وجوب استقلالی برای نفس التزام داریم جواب میدهند که اثباتا وجود چنین دلیلی برای ما ثابت نیست . چرا که ادله ای که ما برای وجوب التزام داریم یک قسم ان در مواردی است که التزام به عنوان مقدمه به جا اوردن اعمال تعبدی لازم است (که بنفسه نیست) و یک قسم ان هم در مورد اصول اعتقادی است و جائی دیگر ادله ای بر این وجوب نداریم .
○ مرحله سوم : اگر فرض کنیم که دلیلی هم ثبوتا عقلا یا نقلا وجود داشته باشد که به دست ما نرسیده باشد باز هم نافع نیست و مانع جواز مخالفت التزامیه با اطراف شبهه حکمیه ما نمیشود چرا که حکم وجوب و حرمت در این صورت به منزله موضوع هستند برای این دلیل فرضی(مثلا التزموا بحکم الله المعلوم اجمالا المردد بین الوجوب و الحرمة ) که وقتی ما اصل را پیاده میکنیم درواقع موضوع این دلیل برداشته میشود .
○ مرحله چهارم : اشکال به پاسخ مرحله سوم : زمانی ما امکان پیاده کردن اصول را داریم که بدانیم منجر به مخالفت عملیه نمیشود درحالیکه اگر ما این اصول را پیاده کنیم به طور یقینی از وجوبی که به التزام به حکم اجمالی که میدانستیم سر باز زده ایم و این یعنی مخالفت عملیه با دستور الاهی
○ مرحله پنجم : نتیجه گیری نیمه نهائی (طبق نسخه های ر و ص ):پس با فرض عدم ثبوت چنین دلیلی ثبوتا اگر ما وضعیت علم اجمالی را باعلم تفصیلی مقایسه کنیم مبینیم که در علم تفصیلی هم حتی اگر ملتزم به معلوم خود نشود ولی در عمل طبق ان عمل کند هیچ معصیتی نکرده است و مستلزم عقابی نیست (مگر اینکه ان التزام هم به عنوان مقدمه برای به جا اوردن ان عمل لازم باشد (اعمال تعبدی)) پس در مخالفت التزامیه با معلوم اجمالی خود هم تا زمانی که به مخالفت عملیه منجر نشود اشکالی ندارد ولو اینکه هیچ اصلی هم اصلا پیاده نکنیم
○ مرحله هفتم (اخرین اشکال با توجه به پاورقی): مگر اینکه قائل بشیم که این چنین مخالفت التزامیه ای با اینکه به مخالفت عملیه منجر نشده است لکن باعث انکار نبی میشود .
○ مرحله هشتم: لذا در اخر بحث مخالفت التزامی (بعد از بیان اخصر) با عنایت به این اشکال اینطور جمع بندی میکنند که : "ان المراد من المخالفة الالتزامیة ، عدم الالتزام او الالتزام بعدم الحکم فی مرحلة الظاهر اذا اقتضت الاصول ذلک ." و نه در مرحله واقع چرا که ممکن است سر از انکار النبی در بیاورد .
○ پایان
و صلی الله علی سیدنا محمد و اله الطاهرین
با عرض سلام خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی
جواب سوال اول :مراد از موافقت التزامیه اعتقاد قلبی پیدا کردن وتسلیم شدن در قبال حکم است که بعد از علم به حکم حاصل می شود به گونه ای که مکلف در نفس خودش بنا را بر صحت آن حکم می گذارد وخود را تسلیم آن می کند .
جواب سوال دوم: در مورد نسبت بین موافقت التزامیه وعلم پاراگراف اول صحبت آقای کریمی را کافی می دانم وبه نظر بنده نیز ماهیت این دو با هم فرق دارد اما در رابطه با پاراگراف دوم به نظر می رسد التزام نیاز نیست حتما به امری معلوم باشد بلکه می توان به امری مشکوک هم التزام پیدا کرد همان طور که در روایت وارد شده است :«اذا شککت فابن علی الاکثر» که شخص می تواند خود را ملتزم به بنای بر اکثر بگذارد
به نظر می رسد رابطه ی بین التزام با علم عام وخاص من وجه باشد .
جواب سوال سوم :
فراز اول :»عدم دلیل بر حرمت مخالفت التزامی
فراز دوم »اگر بگوییم دلیل بر وجوب التزام داریم همان دلیل که در شبهات موضوعیه دادیم اینجا تکرارمی کنیم
اگر بگوییم دلیل داریم بر وجوب التزام یعنی داریم می گوییم : احکام الله الواقعیه ، یجب الالتزام بها قلبا .
وجوب دفن میت منافق ، حکم الله الهی است یا نه ؟ » شک داریم و اصل عدمش است .
حرمت دفن میت منافق ، حکم الله الواقعی است یا نه ؟ » شک داریم و اصل عدمش است .
فراز سوم »جواب قبلی را رد می کند ومی فرماید اجرای اصل در این حالت به مخالفت عملی می انجامد
اگر ما دلیل داشتیم برای وجوب نفسی التزام به احکام الله الواقعیه ، دیگر نمی توانیم اصل جاری کنیم در هر دو طرف و بگوییم اصل این است که وجوب دفن میت منافق و وجوب عدم دفن حکم الله الواقعیه نیست ، چون به مخالفت عملیه می انجامد . مخالفت با معلوم بالاجمال اگر به عمل کشید مشکل می آفریند .
مخالفت عملی این نیست که صرفا مخالفتی است که به جوارح و اعضاء کشیده شده است .اگر مولی به عبد گفت : واجب است حب به اهل بیت علیهم السلام را در قلبت ایجاد کنی اگر من عبد این کار را نکردم مخالفت عملی کرده ام . معصیت و مخالفت عملیه ، مخالفت با مؤادی فرمان قانون گذار است ، چه این مؤدا، امور جوانحی باشد یا امر جوارحی باشد .
در ما نحن فیه : فرض کردیم در فراز دوم قانون گذار گفته : یجب الالتزام باحکام الله الواقعیه قلبا . از طرف دیگر : علم اجمالی دارم به وجوب دفن میت منافق یا حرمت آن بعد بیایم اصل جاری کنم ، اشتباه است چون منجر به مخالفت عملیه می شود .
فراز چهارم : فراض چهارم استدلال مرحوم شیخ :
دلیلی برای وجوب التزام قلبی به احکام الله الواقعیه نداریم و آنچه را که دلیل داریم این است که معصیت نباید بکنیم و نباید مخالفت عملی بکنیم.
سلام علیکم
وتشکر از برادر ونائی بابت نقدی که به حرف حقیر وارد کردند ،
خواهش دارم نسبت به این حالت هم اگر نظری داشتند صحبتشان را بفرمایند که علم را اعم از علم و ظن بگیریم و در مقابل جهل منظور باشد به این معنی که تا به گزاره ای هیچ تصویری نداشته باشیم چه ظنا و چه یقینا اصلا نمیتوان به ان ملتزم شد .
محمد جعفر نوروزی
2018/11/22, 14:29
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ادب خدمت حضرت استاد اسکندری حفظه الله
برای استقراء تمامی اقوال شاید بهترین منبع، نهایه النهایه فی شرح الکفایه نوشته مرحوم ایروانی و تقریرات استاد قایینی حفظه الله باشد. ایشان در بیان معنای التزام با مبهم خواندن مراد علماء از التزام، به ذکر تمامی تعاریفی که در تبیین ماهوی التزام ارائه شده است پرداخته است. تعریفی که برای التزام ارائه شده است به شرح زیر است:
1. في النّفس شيء وراءالإذعان و التصديق بصدور هذه التكاليف من المولى الّذي هو التصديق بما جاء به النبي صلى اللَّه عليه و آله
2. في النّفس شيءوراء كون الداعي على الامتثال طلب المولى، الّذي هو معنى إتيان الفعل على وجه العبودية
3. في النّفس شيءوراء إتيان الفعل بالطوع و الرغبة و طيب النّفس، مقابل إتيانه بالكره و الإجبار و خوفا من العقاب
4. في النّفس شيء يقال له: الموافقة الالتزامية. وراء العزم و التوطين على الامتثال ( که مراد، همان عقد القلب است)
5. اعتقاد به وجود مصالح در اوامر و مفاسد در مناهی شارع ولو اینکه به عقل بشری قابل شناسایی و فهم نباشد.
ظاهرا مراد از التزام، عقد القلب و تصدیق بما جا به النبی است. بر این اساس مراد از وجوب موافقت التزامی این است که مکلف باید قلبا به این حکم و استناد آن به خداوند اعتقاد داشته باشد و آن را به عنوان حکم اللهی که از جانب پیامبر بیان شده است تصدیق کند. مراد از مخالفت التزامی این است که شخص عقد القلبی نسبت به حکم الله نداشته باشد و آن را به عنوان وظیفه ای از جانب مولی بر عهده او تصدیق نکند اگرچه ممکن است در مقام خارج آن را انجام دهد. برای مثال ممکن است شخصی علی رغم اینکه علم پیدا کند که شارع از او دفن میت را خواسته و واجب میداند ولی صرفا بابت اینکه از بوی بد میت اذیت نشود او را دفن کند .
مرحوم امام خمینی در مقام تحلیل این تعریف از التزام برآمده و معتقدند که التزام و عقد القلب از امور نفسانی هستند که غیر اختیاری بوده و در صورت وجود مبادی، محقق و در صورت نبود مبادی، به وجود نمیآیند. در واقع عقد القلب مثل ترس است که در صورت وجود امری ترسناک برای شخص، ترس بر او عارض میشود و تحقق این حالت نفسانی در اختیار او نیست. درصورتی که شخص به خداوند ایمان داشته باشدو رابطه عبد و مولی را بین خود و مولایش تصویر کرده و خود را ملزم به امتثال اوامر مولایش بداند و علم پیدا کند که خداوند از او فلان حکم را خواسته است قهرا و به صورت کاملا غیر ارادی عقد القلب نسبت به آن حکم در نفس ائ ایجاد میشود و امکان ندارد که شخص عقد القلب مذکور را نکند چراکه اساسا عقد القلب از امور نفسی بوده و با تحقق مبادی لازم، قهرا محقق میشود. بنابراین اگر مقصود از التزام، عقد القلب باشد با توضیحات فوق بطلان ادعای وجوب موافقت التزامی و حرمت مخالفت التزامی روشن میشود.اما اگر مراد از مخالفت التزامی، «ادخال مالیس من الدین فیه» و مراد از وافقت التزامی «بناء قلبی بر التزام عملی و اطاعت اوامر الهی» است سخنی در ست بوده و از شعب بحث تجری و انقیاد هستند. بنابراین نتیجه میگیریم که موافقت التزامی و مخالفت التزامی از اموری هستند که اساسی نداشته و اساسا به خاطر قهری و غیر ارادی بودن، وجوب و حرمت درباره آنها معنایی ندارد.
حسین جان ابادی
2018/11/24, 16:41
بسم الله الرحمن الرحیم
1.برای مخالفت التزامیه معانی مختلفی بیان شده است از جمله: عزم و امادگی برای امتثال، اذعان و تصدیق به صدور تکالیف از ناحیه مولی، اتیان فعل با میل و رغبت....
ولی انچه از مثال های مرحوم شیخ بر می اید این است که مکلف اعتقاد قلبی به حکم واقعی خداوند سبحان داشته باشد.
2.حضرت امام خمینی (ره) برای بیان فرق بین ایمان( اعتقاد) و علم؛ مثالی شنیدنی دارند، ایشان میگوید: هم ما و هم یک فرد مرده شوی علم داریم که مردگان به انسان آسیبی نمیرسانند، ولی مرده شوی علاوه بر علم به این واقعیت، قلبش هم تسلیم این حقیقت شده است و به این معنا ایمان پیدا کرده است و در نتیجه با طمأنینه و آرامش در میان خیل مردگان رفت و آمد میکند و اما ما چون تنها به این قضیه علم داریم و هنور قلب ما تسلیم این حقیقت نشده است، با رویت مردگان و یا تنهایی با آنان، دچار اضطراب میشویم و ترس ما را فرا میگیرد.
در واقع علم همان ادراک عقل است و اعتقاد، تسلیم و پذیرفتن انچه عقل درک کرده است
3.سیر کلی بحث:مرحوم شیخ مخالفت التزامیه را جایز می دانند وسه دلیل ارایه میکنند:
الف. دلیل اول در خصوص شبهات موضوعیه است که با جریان اصل در اطراف علم اجمالی، مجرای اصل از موضوع دو تکلیف خارج می شود و در نتیجه حکم دو تکلیف بر مجرای اصل جاری نمی شود در نتیجه حکمی وجود ندارد لذا موضوعی برای وجوب التزام به حکم واقعی خداوند متعال وجود ندارد در نتیجه مخالفت التزامیه ای رخ نمیدهد
ب. دلیل دومی که برای شبهات حکمیه میدهند این است که دلیلی برای موافقت التزامیه نداریم
ج.اگر هم دلیلی داشته باشیم با جریان اصل مجرای ان از موضوع تکلیف(وجوب التزام) خارج میشود..
ستار موحدی نیا
2018/11/24, 17:11
سلام خدمت دوستان عزیز.
لطفا:
۱. موافقت التزامیه را تعریف کنید.
۲. نسبت بین موافقت التزامیه و علم را توضیح دهید.
۳. روند کلام شیخ در بحث مخالفت التزامیه با علم اجمالی در شبهات حکمیه را بیان کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
۱. موافقت التزامیه را تعریف کنید.
جواب:
در مورد معنای آن مراد علما روشن نیست اما مرحوم ایروانی 6 احتمال در این باره مطرح می کنند؛
1. عزم و آمادگی بر امتثال
2. اذعان و تصدیق به صدور تکالیف از مولی
3. اینکه داعی بر امتثال مولی باشد
4. اتیان فعل با طوع و رغبت باشد.
5. اتیان فعل علی وجه العبودیة باشد.
6. تصدیق نبی صلوات الله علیه وآله
تنها چیزی که از معنای موافقت التزامیه می دانیم این است که مربوط به اعتقاد مکلف است، در مقابل حیث عملی یک امر یا نهی.
۲. نسبت بین موافقت التزامیه و علم را توضیح دهید.
جواب:
اگر مراد از علم، علم به حکم شرعی است، به نظر می رسد که علم مقدمه ی التزام است. چرا که تا علم به حکم شرعی و لو اجمالا حاصل نگردد التزام به حکم شرعی معنی ندارد.
۳. روند کلام شیخ در بحث مخالفت التزامیه با علم اجمالی در شبهات حکمیه را بیان کنید
جواب:
ایشان مخالفت التزامیه را در شبهات موضوعیه بخاطر اینکه با اجرای اصل در طرفین شبهه، موضوعی برای وجوب یا حرمت نمی ماند، نپذیرفتند. در شبهات موضوعیه نیز هرچند با اجرای اصل در طرفین شبهه خروج موضوعی ای صورت نمیگیرد ولی بخاطر اینکه مخالفت عملی پیش نمی آید و دللی هم بر حرمت مخالفت التزامی نداریم، مخالفت التزامیه با حکم معلوم تفصیلا مشکلی ندارد.
رضا اسکندری
2018/11/25, 12:07
همون طور که در بحث مطرح کردم به نظرم مراد شیخ از مخالفت التزامیه باید چیزی باشد که مانع از قصد امر خواهد بود چرا که شیخ بحث از مخالفت التزامیه را در جایی تصویر کردهاند که اولا دوران بین محذورین باشد و ثانیا یکی از آنها تعبدی نباشد (چون فقط در اینجاست که هیچ مشکلی غیر از مخالفت التزامیه وجود ندارد و گرنه در سایر موارد اجرای اصول به مخالفت عملی منجر خواهد شد).
و لذا خود مرحوم شیخ هم در انتهای بحث وقتی میفرمایند ما دلیلی بر وجوب التزام (با قطع نظر از مقدمیتش برای عمل) نداریم میفرمایند: نعم لو اخذ في ذلك الفعل نيّة القربة، فالإتيان به لا للوجوب مخالفة عمليّة و معصية؛ لترك المأمور به؛ و لذا قيّدنا الوجوب و التحريم في صدر المسألة بغير ما علم كون أحدهما المعيّن تعبّديّا.
از طرف دیگر ایشان میفرمایند اگر دلیلی بر وجوب التزام به حکم واقعی داشته باشیم جریان اصول در اطراف علم اجمالی به مخالفت عملی با دلیل وجوب التزام منجر خواهد شد و لذا اصول جاری نخواهند بود. به نظرم ظاهر این کلام این است که از نظر ایشان سنخ مخالفت التزامی و سنخ مخالفت عملی متفاوت نیستند و گرنه معنا ندارد از آن به مخالفت عملی! با دلیل وجوب موافقت التزام تعبیر کنند بلکه باید از آن به مخالفت تعبیر میکردند. مگر اینکه کلام ایشان بر تسامح حمل شود.
نکته دیگر اینکه آقای حیدری در بحث کلامی رو مطرح کردند که ما میتوانیم ثمره بحث مخالفت التزامی رو در جایی دیگر غیر از دوران بین محذورین تصویر کنیم. اگر چه کلام ایشان بر برداشت غلطی از مخالفت با استحباب و کراهت مبتنی بود اما از کلام ایشان به نکتهای منتقل شدم و آن اینکه در جایی که علم اجمالی نسبت به لزوم رعایت و احتیاط منجز نباشد مثل دوران بین وجوب و استحباب (که علم اجمالی به خاطر اینکه هر دو طرف علم اثر الزامی ندارند منجر نیست) میتوان برای مخالفت التزامی اثر فرض کرد به این بیان که اگر چه اصل عدم وجوب نسبت به مقام عمل معارضی ندارد اما نسبت به مقام التزام معارض خواهد داشت.
هر چند اصل این کلام برام هنوز روشن نیست اما اینجا نوشتم تا دوستان هم در موردش بیشتر فکر کنند.
«انجمن علمی پژوهشی طالب»
فضایی پویا و بانشاط برای تولید و گسترش علوم اسلامی