محمد جلائی
2018/11/15, 14:20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:توضیح و تبیین مصادرة عقلایی تقدیم حاکم بر حکوم (حکومت از اقسام جمع عرفی است!)
نسبت و رابطه بین دو دلیل شرعی در بعض موارد حکومت است به این معنی که یکی از دو دلیل مفسر و مبین و به تعبیر ادق ناظر به دلیل دیگر است.این ارتباط و قرینیة که بین این دو دلیل موجود است از نفس متن یکی از دو دلیل که به ان حاکم می گویند مشهود است و نفس دلیل حاکم خودش بما هو می گوید:که من ناظر به دلیل دیگر هستم.
اما سوالی که در این جا قابل طرح است این می باشد که چون رابطه حاکم و محکوم نسبت قرینه و ذی القرینه است و بین این دو در مقام دلات و مدلول تنافی رخ می دهد به چه ملاک و معیاری ما این نزاع را از موارد جمع عرفی دانسته وقائل می شوم که تنافی به ادله حجیت سرایت نکرده و تنافی و تعارض مستقر نمی گردد و دلیل حاکم را بر محکوم مقدم می کنیم؟
در مقام پاسخ می توان این گونه بیان کرد که ما نیازمند پذیرش اصول موضوعه ای هستیم که وجدان به ان ها حاکم است و با پذیرش این قانون های نانوشته عقلایی می توان پاسخ سوال را داد.
ان اصل موضوعه و مصادره عقلایی که به ان ملتزم هستیم این است که: هر چیزی را که متکلم به عنوان قرینه و موضح کلامش اورد با توجه به ان باید مقصود نهایی و مراد جدی انتهایی او ازمجموع کلام را تعیین کرد و ان مورد اعتماد و حجت است .
بنابراین در مواردی که حکومت داریم نفس دلیل حاکم بما هو ناطق به این معناست که من در مقام تفسیر و نظاظرت به دلیل دیگر خهستم و قرینه بر تعیین مراد او هستم لذا وقتی قرینیت بالوجدان با نفس خطاب محرز گردید موضوع ان اصل و مصادره پذیرفته شده عقلایی محقق می گردد لذا دلیل حاکم ولو که منفصل هم باشد برای تقدیم خود بر محکوم نیاز به تحلیل و نکته جدید و پذیرش اصل موضوعه ی دیگری نیست زیرا به همین توضیح که گذشت وجه تقدیم روشن است.
نعم .برای تقدیم خاص منفصل بر عام ما نیاز به پذیرش یک اصل عقلایی و مصادره ای دیگر هستیم چون دلیل خاص لسانی برای این که در مقام تفسیر و قرینه عام هست بما هو خاص ندارد.بل از باب قرینه نوعی مقدم می شود.
باتشکر جلائی
موضوع:توضیح و تبیین مصادرة عقلایی تقدیم حاکم بر حکوم (حکومت از اقسام جمع عرفی است!)
نسبت و رابطه بین دو دلیل شرعی در بعض موارد حکومت است به این معنی که یکی از دو دلیل مفسر و مبین و به تعبیر ادق ناظر به دلیل دیگر است.این ارتباط و قرینیة که بین این دو دلیل موجود است از نفس متن یکی از دو دلیل که به ان حاکم می گویند مشهود است و نفس دلیل حاکم خودش بما هو می گوید:که من ناظر به دلیل دیگر هستم.
اما سوالی که در این جا قابل طرح است این می باشد که چون رابطه حاکم و محکوم نسبت قرینه و ذی القرینه است و بین این دو در مقام دلات و مدلول تنافی رخ می دهد به چه ملاک و معیاری ما این نزاع را از موارد جمع عرفی دانسته وقائل می شوم که تنافی به ادله حجیت سرایت نکرده و تنافی و تعارض مستقر نمی گردد و دلیل حاکم را بر محکوم مقدم می کنیم؟
در مقام پاسخ می توان این گونه بیان کرد که ما نیازمند پذیرش اصول موضوعه ای هستیم که وجدان به ان ها حاکم است و با پذیرش این قانون های نانوشته عقلایی می توان پاسخ سوال را داد.
ان اصل موضوعه و مصادره عقلایی که به ان ملتزم هستیم این است که: هر چیزی را که متکلم به عنوان قرینه و موضح کلامش اورد با توجه به ان باید مقصود نهایی و مراد جدی انتهایی او ازمجموع کلام را تعیین کرد و ان مورد اعتماد و حجت است .
بنابراین در مواردی که حکومت داریم نفس دلیل حاکم بما هو ناطق به این معناست که من در مقام تفسیر و نظاظرت به دلیل دیگر خهستم و قرینه بر تعیین مراد او هستم لذا وقتی قرینیت بالوجدان با نفس خطاب محرز گردید موضوع ان اصل و مصادره پذیرفته شده عقلایی محقق می گردد لذا دلیل حاکم ولو که منفصل هم باشد برای تقدیم خود بر محکوم نیاز به تحلیل و نکته جدید و پذیرش اصل موضوعه ی دیگری نیست زیرا به همین توضیح که گذشت وجه تقدیم روشن است.
نعم .برای تقدیم خاص منفصل بر عام ما نیاز به پذیرش یک اصل عقلایی و مصادره ای دیگر هستیم چون دلیل خاص لسانی برای این که در مقام تفسیر و قرینه عام هست بما هو خاص ندارد.بل از باب قرینه نوعی مقدم می شود.
باتشکر جلائی