محمد جلائی
2018/10/18, 15:30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع :وجه تقدیم دلیل حاکم بر محکوم بحوث ج7 ص166
هنگامی که نسبت بین دو دلیل را می سنجیم به نسب مختلفی دست پیدا می کنیم و یکی از این نسبت ها رابطه حکومت بین دو دلیل است و در اصطلاح به ان دلیلی که در مقام توضیح و تفسیر دلیل دیگر باشد و با توجه ونظر به دلیل دیگر صادر شده باشد حاکم گویند وبه دیگری محکوم می گویند.
در بین دو دلیلی که حکومت بین ان ها برقرار است تعارض رخ می دهد و تنافی در مقام جعل تصویر می شود ولکن این تنافی به دلیل حجیت سرایت نمی کند و تعارض مستقر نمی گردد و در این موارد حاکم را مقدم بر محکوم می کنند زیرا حاکم قرینه و موضح محکوم است و این تفسیر نیز به واسطه قرینیه شخصیه است یعنی نفس خطاب حاکم بر تفسیر محکوم دلالت می کند ونه صرف این که عرف ان را قرینه بگیرد .
اما سوال این است :که ایا صرف قرینه شخصیه بودن دلیل حاکم بر محکوم سبب تقدیم حاکم می گردد؟چگونه؟
شهید صدر می فرمایند: نعم .ما باید بالوجدان یک مصادره و قانون نانوشته عقلایی را بپذیریم و ان این است (هر چیزی را که متکلم برای شرح و تفسیر مرادش اماده و اعداد می کند باید برای کشف نهایی مراد او بر ان تکیه نمود و مجموع کلام با هم مراد نهایی او را بیان می کنند .لذا علی الفرض که متکلم حاکم را به عنوان شارح ومفسر محکوم قرار داده است باید برای کشف نهایی مراد متکلم بر ان اعتماد نمود.
در نتیجه حاکم با توجه به این نظارتش و تفسیرش نسبت به دلیل محکوم بر ان مقدم می گردد و تفاوتی در این نیست که حاکم متصل یا منفصل باشد زیرا نفس دلیل حاکم و بخطابه ناظر و مفسر محکوم است و فاصله زمانی این نظارت را عوض نمی کند زیرا قرینه شخصیه است ولکن در تقدیم خاص بر عام اینگونه نیست و باید بین متصل و منفصل فرق قائل شد زیرا عرف عقلا از قرینه منفصله به عنوان شارح مراد خودشان استفاده نمی کنند لذا اگر قرار باشد خاص منفصل را مقدم کنیم باید علاوه بر مصادره عقلایی بالا به مصادرات دیگری نیز متمسک شویم به خلاف حاکم و محکوم که همان مصادره بالا برای تقدیم حاکم کافی است و فرقی بین متصل و منفصل ان نیست.
باتشکر جلائی
موضوع :وجه تقدیم دلیل حاکم بر محکوم بحوث ج7 ص166
هنگامی که نسبت بین دو دلیل را می سنجیم به نسب مختلفی دست پیدا می کنیم و یکی از این نسبت ها رابطه حکومت بین دو دلیل است و در اصطلاح به ان دلیلی که در مقام توضیح و تفسیر دلیل دیگر باشد و با توجه ونظر به دلیل دیگر صادر شده باشد حاکم گویند وبه دیگری محکوم می گویند.
در بین دو دلیلی که حکومت بین ان ها برقرار است تعارض رخ می دهد و تنافی در مقام جعل تصویر می شود ولکن این تنافی به دلیل حجیت سرایت نمی کند و تعارض مستقر نمی گردد و در این موارد حاکم را مقدم بر محکوم می کنند زیرا حاکم قرینه و موضح محکوم است و این تفسیر نیز به واسطه قرینیه شخصیه است یعنی نفس خطاب حاکم بر تفسیر محکوم دلالت می کند ونه صرف این که عرف ان را قرینه بگیرد .
اما سوال این است :که ایا صرف قرینه شخصیه بودن دلیل حاکم بر محکوم سبب تقدیم حاکم می گردد؟چگونه؟
شهید صدر می فرمایند: نعم .ما باید بالوجدان یک مصادره و قانون نانوشته عقلایی را بپذیریم و ان این است (هر چیزی را که متکلم برای شرح و تفسیر مرادش اماده و اعداد می کند باید برای کشف نهایی مراد او بر ان تکیه نمود و مجموع کلام با هم مراد نهایی او را بیان می کنند .لذا علی الفرض که متکلم حاکم را به عنوان شارح ومفسر محکوم قرار داده است باید برای کشف نهایی مراد متکلم بر ان اعتماد نمود.
در نتیجه حاکم با توجه به این نظارتش و تفسیرش نسبت به دلیل محکوم بر ان مقدم می گردد و تفاوتی در این نیست که حاکم متصل یا منفصل باشد زیرا نفس دلیل حاکم و بخطابه ناظر و مفسر محکوم است و فاصله زمانی این نظارت را عوض نمی کند زیرا قرینه شخصیه است ولکن در تقدیم خاص بر عام اینگونه نیست و باید بین متصل و منفصل فرق قائل شد زیرا عرف عقلا از قرینه منفصله به عنوان شارح مراد خودشان استفاده نمی کنند لذا اگر قرار باشد خاص منفصل را مقدم کنیم باید علاوه بر مصادره عقلایی بالا به مصادرات دیگری نیز متمسک شویم به خلاف حاکم و محکوم که همان مصادره بالا برای تقدیم حاکم کافی است و فرقی بین متصل و منفصل ان نیست.
باتشکر جلائی