PDA

توجه: این یک نمای بایگانی (آرشیو) است. در این حالت عکس‌ها نمایش داده نمی‌شود. برای مشاهده کامل متون و عکس‌ها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جلسه سوم 7/7 اصول استاد قائینی



محمد اشعری
2018/10/01, 18:06
مرحوم شیخ و آخوند ملاک حکومت را نظارت حاکم بر محکوم دانستند به نحوی که در صورت معدوم بودن محکوم وجود حاکم لغو خواهد بود.

مرحوم خویی

حکومت را به دو قسم تقسیم کرده
حکومت شارحه:
دلیل حاکم شارح دلیل محکوم است یا به لفظ مثل اعنی یا به وسیله استلزام لغویت

حکومت به نفی موضوع:
دلیل حاکم هیچگونه نظارتی به دلیل محکوم ندارد به نحوی که اگر الی یوم القیامه دلیل محکوم نبود اشکالی به دلیل حاکم نبود و آن هم در جایی است که دلیل حاکم موضوع دلیل محکوم را نفی کند. مثل حکومت امارات بر اصول که ما را متعبد به نفی شک به وسیله اماره کرده است ولی هیچگونه لغویتی با نبود محکوم برای امارات اتفاق نمی افتد. اماره بواسطه دلیل اعتبار خود به منزله علم حساب شده و حاکم

ملاک تقدم=> عدم تنافی
بین حاکم و محکوم در این قسم تنافی وجود ندارد که توهم تعارض بشود. تنافی در جایی فرض می شود که موضوع دو دلیل واحد باشد ولی در جایی که دلیل حاکم نفی موضوع دلیل محکوم را می کند به حیطه ای ورود می کند که دلیل محکوم نسبت به آن بیانی ندارد. هر قضیه حقیقیه مرَدّ آن به یک قضیه شرطیه است الخمر حرام می گوید هرکجا خمری وجود داشت حکم آن حرمت است ولی اینکه الان خمری موجود هست یا نه بیانی ندارد. هیچ دلیلی متعرض بیان اثبات موضوع خود در خارج نیست(اما متعرض بیان و حدود موضوع خود هست) اگر دلیل دیگری بگوید در مواردی این موضوع محقق نیست تنافی بین آنها وجود ندارد.
اشکال استاد به ملاک تقدم:
کبرای حرف شما که هیچ دلیلی در قضیه حقیقیه متکفل اثبات موضوع خودش نیست صحیح است ولی اگر با وجود دلیل حاکم حقیقتا موضوع دلیل محکوم منتفی می شد خب ما قبول داشتیم که هیچ تنافی بین آنها نیست اما دلیل حاکم در مثل امارات علم حقیقی نمی سازد بلکه علم، تعبدی است دلیل محکوم می گوید شما هرکجا علم عرفی و وجدانی نداری «رفع ما لایعلمون» ، اگر بگویید منظور از رفع، حجت است نه علم وجدانی! در اینصورت دلیل امارات هرچند با اصول تنافی ندارد ولی رابطه انها حکومت نبوده و وارد بر اصول خواهدبود
اکر منظور علم به واقع باشد، هر چند دلیل اصل نمی گوید کجا شک وجود دارد کجا وجود ندارد ولی موضوع دلیل خود را تبیین و تحدید میکند که منظور از عدم علم، علم حقیقی است آیا، یا منظور حجت شرعی است؟ خب در موارد اماره ما وجدانا شک داریم و علم وجدانی نداریم و امارات نمی توانند آن را نفی کند؛ لذا بین اماره و اصل تنافی خواهد بود مثلا یکی حکم را اثبات و دیگری نفی می کند.
نتیجه اینکه این بیان ایشان از حکومت قسم دوم( که در بیان مرحوم نایینی و اصفهانی ... هم آمده) تمام نیست و تقدم به ملاک نفی موضوع واضح نیست اما اگر می گویید جمع بین امارات و اصول به این است که این مردش به توفیق عرفی مرحوم اخوند است

مرحوم نایینی:

ایشان حکومت را به دو قسم، تقسیم کرده است
حکومت واقعیه:
در حکومت واقعیه کشف خلاف نداریم حکم را واقعا بیان می کند که همین است
حکومت ظاهریه:
مادامی که کشف خلاف نشده حکم همین است.