PDA

توجه: این یک نمای بایگانی (آرشیو) است. در این حالت عکس‌ها نمایش داده نمی‌شود. برای مشاهده کامل متون و عکس‌ها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تقریرات درس فقه استاد شب‌زنده‌دار دام ظله جلسه 6 (۱۳۹۷/۶/۱1)



طالب
2018/09/02, 23:51
محل ارسال تقریرات فقه جلسه ۶ (یک‌شنبه ۹۷/۶/۱۱) از طریق «پاسخ به موضوع»

محمد اشعری
2018/09/02, 23:52
بحث در طائفه ثانیه در روایات بود که استدلال می شد بر آنها بر وجود ضرب. روایت اولی که روایت صکوا جباههم را مطرح کردیم و معلوم شد که محل اشکال است. اما دسته دوم از طائفه ثانیه که واژه ید در آن ها ماخوذ است روایات متعددی را شامل می شود
دسته ثانیه:
قوله صلى اللّٰه عليه و آله: «من رأى منكرا فلينكر بيده إن استطاع، فإن لم يستطع فبقلبه، فحسبه أن يعلم اللّٰه من قلبه أنه لذلك كاره»‌


محقق عراقی: انکار به ید کنایه از تهدید با ید است و قدر متیقن از از مکنی عنه زدن است لذا اصل این مطلب اثبات است
مناقشات:
1. برای ید دو معنا وجود دارد ا.اینکه اعمال قدرت، ضرب و ... (اگر کنایه از اعمال قدرت بگیریم حبس و... را هم شامل می شود.) 2. معنای دیگر اینکه خودت در عمل طوری رفتار کن تا اینکه دیگران از تو تبعیت کنند. وقتی دو معنا مطرح شد بدون قرینه بر هیچکدام حمل کرد . قال شیخ الطوسی فی النهایه: و الامر بالمعروف یکون بالید و و اللسان و اما بالید فهو ان یفعل المعروف و یجتنب المنکر علی وجه یتاسی به الناس... و قد یکون الامر بالمعروف بالید... یحمل الناس بالضرب...
جواب:
مرحوم آقاضیاء فرموده اند در شرح تبصره:
ثم المراد من الجهاد باليد في مثل هذه النصوص، هو الردع باليد، التي هي كناية عن التحريك إلى العمل بيده و لو بتوسط الضرب، و هو المتيقن المستفاد منه عرفا.
و توهم انّ المراد به فعل نفسه، مقدمة لتأسي الناس به خلاف الظاهر من قوله: «فجاهدوهم بأبدانكم»، إذ المنساق منه نحو إيذائهم بالبدن، لا مجرد ارتكابه المعروف الداعي على تأسيهم بكمال المرافقة و الرحمة.
جواب دیگر اینکه آیا اینها دو معنای انکار به ید است یا دو مصداق از یک معناست؟ در اینجا یک معنای جامع برای انکار به ید داریم و هر دو آنها مصداق آن هستند.
سلمنا که دو معنا باشد اما ما در اینجا حجت اجمالیه پیدا می کنیم و مقتضای حجت اجمالیه احتیاط و عمل به هر دو است امر مردد می شود بین دو عمل، مثل اینکه امر مردد بین قصر و تمام شود که مقتضای آن احیتاط خواهد بود.
جواب درسته اینجا حجت اجمالیه داریم ولی می توانیم این حجت اجمالیه را متعین و منحل کنیم به این صورت که اینکه فرد انسان خوبی باشد که مردم تاسی کنند قطعا اشکالی ندارد ولی طرف دیگر که ضرب و .. است ممکن است حرام باشد لذا دچار انحلال حکمی می شویم
اشکال: شیخ طوسی: غير أن الظاهر من مذهب شيوخنا الإمامية أن هذا الضرب من الإنكار لا يكون إلا للأئمة أو لمن يأذن له الامام فيه